جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای مجموعه فازی
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده
در این مقاله، فرهنگ سیاسی جامعۀ ایران را در یک بازۀ کیفی اقتدارگرایی تا دموکراتیکگرایی بررسی و تحلیل کردهایم. دیدگاههای نظریِ شکلگرفته درباب فرهنگ سیاسی ایران تحلیلهای متفاوت و گاه متضاد دارند. دستهای از این دیدگاهها ویژگیهای فرهنگ سیاسی ایران را غیردموکراتیک و اقتدارگرایانه معرفی کرده و دستۀ دیگر شاخصهای دموکراتیک را به آن نسبت دادهاند؛ ازجملۀ این شاخصهها تأکید بر میزان زیاد مشارکت سیاسی در دورههای مختلف انتخاباتی است. در این پژوهش، با استفاده از روش کمّی پیمایشی برمبنای دادههای فازی، فرهنگ سیاسی دو شهر ارومیه و خرمآباد را که بهترتیب کمترین و بیشترین میزان مشارکت انتخاباتی را در دورههای مختلف انتخاباتی داشتهاند، تحلیل کردهایم تا با استفاده از یافتههای تجربی، صحت و سقم نظریهها و دیدگاههای فرهنگ سیاسی ایران را بیازماییم. برای این منظور، میزان عضویت شهروندان را در دو مجموعۀ فرهنگ سیاسی ارزیابی کردهایم: ارزشهای ابراز وجود دربرابر ارزشهای بقا و ارزشهای عقلانی دربرابر ارزشهای سنتی، الگوی فرهنگ سیاسی آنها را تعیین میکند. نتایج پژوهش نشان میدهد الگوی فرهنگ سیاسی ارومیه و خرمآباد تاحدودی شبیه به یکدیگر است. برخلاف تصور قبلی، در هیچکدام از دو شهر، فرهنگ سیاسی همسان و واحدی مشاهده نشده است. بنابراین، مجموعۀ ارزشهای سیاسی توده مجموعهای دووجهی است که هم تمایلات دموکراتیک و هم تعلقات اقتدارگرایی دارد و مهمتر این است که الگوی فرهنگ سیاسی شهروندان با میزان مشارکت انتخاباتی آنان مطابقت ندارد؛ بنابراین این استدلال که زیاد بودن مشارکت انتخاباتی میتواند شاخصی برای ارتقای فرهنگ سیاسی و نشاندهندۀ دموکراتیک بودن آن باشد، با واقعیت همخوانی ندارد.
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
فراموشی سازمانی مفهومی بسیار مهم و مکمل مفهوم یادگیری سازمانی در مدیریت دانش محسوب میشود. یادگیریزدایی اغلب بهعنوان مترادف فراموشی سازمانی بهکار میرود. یادگیریزدایی به مفهوم کنارگذاشتن رویههای گذشته و استفاده از منبع دانشی جدید است. در یادگیریزدایی، سازمان دانش نهفته منسوخ را بهطور هدفمند حذف میکند. مجموعههای فازی نوع دو در حالت مدلسازی عدمقطعیت و ابهام بهدلیل استفاده از تابع عضویت فازی راهکار مناسبی است. از همین رو، هدف این پژوهش ارائه الگویی برای ارزیابی یادگیریزدایی سازمانی با استفاده از وزندهی مجموعه فازی نوع دو است. این پژوهش از نوع کاربردی و با رویکرد آمیخته در سه مرحله انجام شده است. در مرحله اول با استفاده از تحلیل مطالعههای پیشین، ابعاد یادگیریزدایی شناسایی شد. در مرحله دوم با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی ابعاد براساس نظر خبرگان وزندهی و سپس مدل ارزیابی یادگیریزدایی سازمانی تدوین شد. در مرحله آخر مدل در یک شرکت فعال حوزه فناوری اطلاعات بهعنوان نمونه مطالعاتی تست شد. جامعه آماری مرحله آخر، شامل تمام ۴۵ نفر مدیران و کارکنان آن شرکت بود. ارائه الگو ارزیابی یادگیریزدایی سازمانی و اهمیت بالای یادگیریزدایی تعدیلشونده و یادگیریزدایی عاملی از مهمترین یافتههای پژوهش محسوب میشود.
مرتضی مختاری، سید کمیل طیبی، جواد میر محمد صادقی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
با توجه به کمبود منابع تولید و نیازهای جوامع به کالاها و خدمات مختلف، اولویتبندی مناسب و کارآمد در سرمایهگذاری بخشهای مختلف اقتصادی میتواند ضمن بهبود نظام تخصیص منابع، سطح رفاه را نیز ارتقاء بخشد. مقاله حاضر چهارچوبی برای اولویتبندی سرمایهگذاری در بخش خدمات ایران منطبق با اهداف و سیاستهای سازمان آ.ت. را ارائه میدهد. برای این منظور پس از تعیین معیارهای تأثیرگذار در تعیین اولویت سرمایهگذاری، روش تاپسیس فازی به عنوان مدل اولویتبندی در این مقاله استفاده شده است. روشهای مرسوم برای اولویتبندی سرمایهگذاری برای مواجهه با شرایط مبهم و ارزیابیهای کلامی ناکافی اند. بنابراین برای ترکیب نظرات کارشناسان و تصمیمگیرندگان و ارزیابی عملکرد معیارهای کیفی که به صورت اعداد فازی مثلثی بیان شده، از روش تاپسیس فازی- مبتنی بر ترکیب مفاهیم تئوری فازی- استفاده به عمل آمده و نتایج مطالعه، این بوده که بخش خدمات مالی و بیمهای، اولویت نخست سرمایهگذاری را در بین بخشهای خدماتی کسب نموده است.
همچنین نتایج حاصل از این تحقیق در سازمان آ.ت. برای تصمیمگیری در حوزههای اقتصاد و مدیریت استفاده شده است.
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده
دنیای امروزی بیشتر از هرزمانی رقابتی شده است و صنعت بهطور فزایندهای به مدیریت زنجیره تأمین بهعنوان یک سلاح رقابتی مینگرد؛ بنابراین بهمنظور بقا در چنین محیط رقابتی برای سازمانهای با کالای قابل بازیافت، مدیریت زنجیره تأمین با حلقه بسته به مسئلهای ضروری تبدیلشده است. بهعبارتدیگر، عواملی هم چون افزایش رقابت بین سازمانها و کاهش هزینهها در کنار مقررات و قوانین دولتی و افزایش آگاهی عمومی توجه مشتریان و سازمانها را به مسائل بازیافت جلب نموده است. هدف این پژوهش ارائه یک روش یکپارچه برای زنجیره تأمین با حلقه بسته است که شامل دو مرحله است. در مرحله اول، چارچوبی برای معیارهای انتخاب تأمینکننده و پیمانکار در زنجیرههای معکوس پیشنهاد میشود. بهعلاوه، از روش فازی برای ارزیابی آنها بر اساس معیارهای کمی و کیفی استفادهشده است. خروجی این مرحله ارزش هر یک از تأمینکنندهها و پیمانکارها برحسب قطعات است. در مرحله دوم یک مدل برنامهریزی خطی چندهدفه عدد صحیح مختلط چند دورهای ارائه میشود بهطوریکه انتخاب تأمینکننده و تخصیص کالا به آنها (تصمیمات استراتژیک)، انتخاب پیمانکار و تخصیص کالا به آنها (تصمیمات تاکتیکی) و تعداد بهینه قطعات و محصولات در CLSC (تصمیمات عملیاتی) را تعیین کند. توابع هدف به ترتیب حداکثر کردن سود، حداقل کردن هزینه کارخانه و هزینه نگهداری موجودی سطح اطمینان قطعات و همینطور حداکثر ساختن ارزش تأمینکنندهها و پیمانکاران است و تابع هدف دیگر مربوط به تخصیص کالا بین پیمانکاران یا انجام کار بازیافت توسط خود کارخانه است.