جستجو در مقالات منتشر شده
۴ نتیجه برای روش گشتاورهای تعمیم یافته
سید محمدرضا سیدنورانی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
علی رغم مطالعات بسیار در زمینه مسکن، عرضه مسکن موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده است. از دلایل عمده این مسأله می توان به پیچیدگی های طرف عرضه مسکن اشاره نمود.
در این تحقیق از مدل رشد تک مرکز کاپوزا و هلسلی[۱] مدل عرضه مسکنی استخراج گردیده است که ساخت و ساز مسکن را تابعی از تغییرات قیمت مسکن و تغییرات هزینه ساخت و ساز نشان می دهد. برآورد مدل در این مطالعه با استفاده از تخمین زن گشتاورهای تعمیم یافته (GMM)[۲] و به کارگیری دادههای فصلی ایران طی دوره زمانی ۱۳۸۷:۴-۱۳۷۵:۱ صورت گرفته است[۳]. نتایج به دست آمده حاکی از اثر مثبت تغییرات قیمت مسکن و اثر منفی تغییرات هزینه مصالح و هزینه فرصت ساخت و ساز (شاخص بورس) بر عرضه مسکن می باشد. با این حال، اثر تغییر شاخص بورس بر عرضه مسکن معنیدار نیست. علاوه بر این، تغییرات قیمت مسکن و هزینههای مصالح در دو دوره قبل نیز در تصمیمگیری در خصوص عرضه مسکن (اخذ پروانه ساخت مسکن) مؤثر هستند که مبین نقش مهم انتظارات در این زمینه است.
همچنین نتایج نشان می دهد تغییرات بازارهای دیگر، نظیر بازار مصالح ساختمانی، نقش مهمی در عرضه مسکن داشته و پیشنهاد می شود به دلایل حساسیتهای موجود در خصوص افزایش قیمت مسکن، سیاست های عرضه مسکن از طریق این بازار دنبال شود.
[۱]. D. R. Capozza and R. W. Helsley(۱۹۹۰)
[۲]. General Method of Moments
[۳]. شاخص فصلی قیمت مسکن تا پایان سال ۱۳۸۷ در دسترس محقق بوده است.
امیررضا سوری، احمد تشکینی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
مطالعه حاضر، به دنبال تحلیل عوامل مؤثر بر تجارت درون صنعتی ایران با کشورهای طرف تجاری در بلوک های منطقه ای EU، ECO، GCC و ASEAN به صورت متقابل و به تفکیک صنایع مختلف با استفاده از دادههای تلفیقی دوره ۲۰۰۹-۱۹۹۷ مبتنی بر رویکرد پانل پویا و به کارگیری روش گشتاورهای تعمیمیافته میباشد.
برای توضیح تجارت درون صنعتی صنایع بین ایران و کشورهای طرف تجاری، متغیرهای اندازه اقتصادی، درآمد سرانه، سرمایهگذاری مستقیم خارجی، مسافت و عدم توازن تجاری مورد استفاده قرار گرفتهاند. نتایج برآورد مدل نشان میدهد که اندازه اقتصادی، درآمد سرانه و مسافت، مهمترین متغیرهای توضیحدهنده تجارت درون صنعتی ایران و کشورهای طرف تجاری میباشند.
براساس یافته های پژوهش، اندازه اقتصادی، رابطه مثبت با تجارت درون صنعتی دارد و از مهمترین متغیرهای توضیحدهنده تجارت درون صنعتی ایران و کشورهای طرف تجاری میباشند و هر چه ابعاد اقتصادی بزرگتر باشد، نشانگر امکانات وسیع تر برای تمایز محصول و افزایش تجارت درون صنعتی است. از طرفی، درآمد سرانه دارای تأثیر منفی بر تجارت درون صنعتی است که این امر بیانگر آن است که در انتخاب کشورهای طرف تجاری باید ساختارهای متفاوت کشورها از طرف عرضه و از طرف تقاضا مد نظر قرار گیرد و هر چه ساختار درآمدی کشورها مشابه باشد، ساختار تقاضای آنها مشابه خواهد بود و سطح تجارت این کشورها، گسترده خواهد شد. همچنین مسافت و عدم توازن تجاری تأثیر معکوسی بر جریان تجارت درون صنعتی صنایع در ایران دارند.
طاهره پیرانی، رزیتا مؤیدفر،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
در ادبیات اقتصاد شهری و منطقهای، با توجه به مفاهیم مشترک مدل جغرافیای اقتصادی جدید (NEG) و مدلهای رشد درونزا، تجمع فضایی فعالیتهای اقتصادی و رشد اقتصادی، فرایندهایی جداییناپذیر هستند. در مدلهای رشد درونزا چگونگی ایجاد فعالیتهای اقتصادی جدید، از طریق نوآوری بررسی میشود. در مدلNEG، هدف، بررسی چگونگی استقرار این فعالیتهای اقتصادی جدید و چرایی تمرکز آنها است. بنابراین، در مدل NEG، نوآوری، استقرار و مکانیابی و رشد، فرایندهایی متصل به هم هستند.براین اساس، هدف این مقاله، بررسی اثرات صرفههای ناشی از تجمعهای صنعتی بر رشد اقتصادی استانهای ایران بوده که در دو بخش نظری و تجربی، به آن پرداخته شده و در بخش نظری، مدلی در چارچوب مدل NEG ارائه و نشان داده می شود که تجمع فعالیتهای صنعتی بر رشد اقتصادی مؤثر است. در بخش تجربی به منظور برآورد و آزمون الگوی نظری، از اطلاعات استانی، طی سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۹ و روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون تجربی الگوی پژوهش، تأثیر مثبت و معنادار تجمعهای صنعتی بر رشد اقتصادی را در سطح استانهای ایران طی دوره ۱۳۸۹-۱۳۷۹ نشان میدهد. لازم به ذکر است به منظور آزمون تجربی الگوی پژوهش، میزان تجمع صنعتی به وسیله شاخص مائورل- سدیلوت، محاسبه شده است. محاسبه این شاخص برای فعالیتهای صنعتی به تفکیک کدهای ISIC دو رقمی نشان میدهد که صنعت سایر تجهیزات و وسایل حمل و نقل (کد ۳۵)، تجمعیترین و صنعت انتشار و چاپ (کد ۲۲) غیرتجمعیترین صنعت هستند.
خانم حدیثه تقی زاده الیاس آباد، دکتر علی رضازاده، دکتر خلیل جهانگیری،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر دموکراسی و فساد، بر جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای غرب و شرق آسیا، برای دوره زمانی ۲۰۱۸-۲۰۰۹، در قالب مدل پانل پویا و به روش گشتاورهای تعمیم یافته می باشد. نتایج تخمین ها برای ۱۳ کشور گروه غرب آسیا، حاکی از وجود یک رابطه مثبت و معنی دار بین متغیر دموکراسی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی و وجود یک رابطه منفی و معنی دار بین فساد و شاخص قیمت مصرف کننده با سرمایه گذاری مستقیم خارجی است. علاوه بر این، بر اساس نتایج به دست آمده در این گروه از کشورها، تأثیر درجه باز بودن تجارت بر سرمایه گذاری مستقیم خارجی، مثبت و معنی دار، تأثیر نرخ ارز حقیقی، مثبت و معنی دار و تأثیر تولید حقیقی سرانه، مثبت و غیرمعنی دار بوده است. همچنین طبق نتایج این روش برای ۱۵ کشور گروه شرق آسیا نیز متغیرهای دموکراسی، فساد، درجه باز بودن تجارت، تولید حقیقی سرانه و نرخ ارز حقیقی، دارای اثر مثبت و معنی دار و متغیر شاخص قیمت مصرف کننده، دارای تأثیر منفی و معنی دار بر سرمایه گذاری مستقیم خارجی هستند. فلذا، درخصوص تأثیر دموکراسی بر جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی، نظریه جنسن در هر دو گروه از کشورها، تأیید شده ولی درخصوص تأثیر فساد بر FDI، در کشورهای شرق آسیا، نظریه دست یاری دهنده فساد و در کشورهای غرب آسیا، نظریه دست مخرب یا رباینده فساد، مورد تأیید قرار گرفت. بر اساس نتایج، تأثیر این متغیرها بر سرمایه گذاری مستقیم خارجی، در گروه شرق آسیا، بیشتر از گروه غرب آسیا بوده است.