جستجو در مقالات منتشر شده


۱۹۶ نتیجه برای دانش


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

نیک‌زیستی، پدیده‌هایی چون سلامت روان، رضایت از زندگی، نگرش مثبت و احساس خوشبختی را  دربر می‌گیرد. پژوهش حاضر به رابطه زبان و  نیک‌زیستی می‌پردازد و مدعی است که شاخص‌های  نیک‌زیستی در واژه‌های زبان متجلی می‌شوند. مثلاً شاخص شادکامی در زبان با واژه‌های خاصی مانند شاد، خوشحالی و رضایت،  نمود می‌یابد. چارچوب نظری پژوهش حاضر زبان‌شناسی زیست‌محیطی است. روش پیکره بنیاد است. داده‌های پیکره از پژوهش دبیرخانه هوش هیجانی آموزش و پرورش منطقه یک تهران در سال ۱۳۹۵ استخراج شده است. در این پژوهش وضعیت   نیک‌زیستی ۱۰۹۵ نفر از دانش‌آموزان دبیرستانی دوره اول و دوم دخترانه و پسرانه دولتی و غیردولتی منطقه یک تهران مورد سنجش قرار گرفته است. پاسخ دانش‌آموزان درباره ملاک‌های خوشبختی، مبنای پژوهش حاضر قرار گرفته است. پیکره حاضر شامل ۱۱۶۱ نوع واژه است که ۳۵،۴۵۵ نمونه دارد. از این تعداد واژه‌های محتوایی مربوط به شاخص‌های پنج‌گانه  نیک‌زیستی یعنی مشغولیت (شغل و سرگرمی)، پشتکار، روابط و شادکامی در چارچوب نقشه معنایی جیاکی وو و همکاران(JiaqiWu et al.,۲۰۱۷) به روش بالا به پائین استخراج شد. و با استفاده از نرم‌افزارهای اکسل ارائه و به‌کمک اس‌پی‌اس اس تحلیل شد. نمونه‌هایی از واژه‌های نشان‌دهنده شاخص نیک‌زیستی شادکامی عبارتند از: آرامش، امکانات، شاد، سالم، تفریح، سلامتی، شادی، عالی، ‌خوش، لذت، آرام، خوشحال، راضی، ایمان، رضایت، برخوردار، خوشحالی، نشاط، تفریحات. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که تعداد ۶۸۴۵ واژه از واژه‌های پیکره( حدود ۳۵,۷%) مرتبط با نیک‌زیستی بوده و ثابت می‌شود که میان شاخص‌های نیک‌زیستی و واژه‌های تولید‌شده رابطه معنی‌داری وجود دارد.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

 هدف این مقاله بررسی گفتمان عاطفی با رویکرد نشانه-معنا شناسی در یک غزل میررضی دانش مشهدی است. شعر، زبان دل و زاییدۀ احساسات آدمی است و شاعر کسی است که این احساسات و عواطف را با زبانی مخیل و موزون در ساختاری مطلوب بیان می­کند. نشانه‌شناسی و تحلیل گفتمان شعر، ابزارهایی جدید و مناسب با کارکردهای متنوع و نو در راستای مطالعات ادبی می‌باشند که عاطفۀ شاعر را در ابعاد تجربۀ شعری، سطح و نوع عاطفه، زبان و مخاطب مورد نقد و بررسی قرار می­دهند. در این بررسی جریان عاطفی گفتمان در شعر، در راستای بررسی شرایط شکل­گیری و تولید نظام عاطفی، و چگونگی ایجاد معنا از طریق آن مورد ارزیابی قرار گرفته است. پرسش اصلی بررسی حاضر این است که شاعر چگونه از عناصر گفتمانی در راستای ایجاد فضای عاطفی استفاده کرده است و الگوی تنشی در شعر بر اساس کدام الگو شکل گرفته است و فرآیند عاطفی در شعر، تابع کدام سازوکار نشانه-معناشناختی است. نتایج نشانگر این است که نظام عاطفی گفتمان در شعر میررضی تابعی از نظام عاطفی گفتمان فرآیندی حسی ادراکی، تنشی و جسمانه­ای است و بر اساس الگوی رخدادی شوشی (شوشی-رخدادی) شکل گرفته است. همچنین فرآیند طرحوارۀ تنش عاطفی شعر ناهمسو و واگرا می­باشد.
 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در سبک‌شناسی سبک‌شناسی پیکره‌بنیاد با استفاده از ابزارهای رایانه‌ای به بررسی کیفی و کمی داده‌های الکترونیکی (پیکره) آثار ادبی پرداخته می‌شود و از این رهگذر، مؤلفه‌های سبکی آثار شناسایی می‌گردد. در این پژوهش کوشش شد با مقایسۀ تعدادی از آثار سیمین دانشور و ابراهیم گلستان، سبک این دو نویسنده با رویکرد سبک‌شناسی پیکره‌بنیاد مشخص شود. بدین منظور، آثار این نویسندگان با ابزارهای رایانه‌ای بررسی پیکره از جمله کلیدواژگی و واژه‌نمایی در نرم‌افزار واژه‌نمای انت‌کانک بررسی شد. پس از استخراج کلیدواژه‌های مثبت در این آثار، هر کلید‌واژه در بافت واژه‌نمایی بررسی شد و باتوجه‌به حوزۀ معنایی آنها، دسته‌بندی معنایی انجام شد. بررسی و مقایسۀ کلیدواژه‌های مثبت نشان داد که حوزه‌های معنایی «رفتار اجتماعی، کار و حرفه، حالت و دستور» در آثار هر دو نویسنده مشترک است. این اشتراک از لحاظ سبک‌شناختی می‌تواند به معیارها و رفتارهای اجتماعی مشابه و همچنین زمان و مکان زندگی و رشد یکسان دو نویسنده مربوط باشد. آثار گلستان، نویسنده‌محور و آثار دانشور، مخاطب‌محور است. شخصیت‌های داستان‌های دانشور بسیار زیاد هستند (۱۴ نام با بسامد ۵۰۴) در حالی که گلستان تنها از ۳ نام با بسامد ۱۰۷ استفاده کرده است. در داستان‌های گلستان هیچ اشاره‌ای به زیرمجموعۀ دین نشده است؛ در‌حالی‌که در داستان‌های دانشور به این زیرمجموعه پرداخته شده است. دانشور در شخصیت‌پردازی‌ها، با نام بردن از افراد، ارتباط بیشتری با شخصیت‌های داستان برقرار می‌کند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

علیرغم تحقیقات فراوان در حوزه پایگاه دانش آموزشی معلمان زبان، مطالعات کمی در مورد تفاوت های فردی معلمان و نحوه ارتباط آن با اثربخشی آموزشی معلمین وجود دارد. برای پرداختن به این موضوع، ارتباط دانش آموزشی معلمان زبان و اثربخشی آموزشی آنها را در این مطالعه بررسی کردیم و شباهت‌ها و تفاوت‌های موجود در پایگاه دانش معلمان را بیان کردیم. از طریق اجرای آزمون خودکارآمدی رشته ای، هشت معلم بر اساس نمره یشان انتخاب و در دو گروه قرار گرفتند. پس از آن، یک جلسه آموزشی ۹۰ دقیقه ای از هر معلم به صورت ویدئویی ضبط شد و بعداً فایل ضبط شده در یک مصاحبه یادآوری تحریک شده با معلم استفاده شد. گزارش های شفاهی به صورت کلمه به کلمه رونویسی شد و برای شناسایی افکار آموزشی معلمان تحت تحلیل محتوایی موضوعی قرار گرفت. نتایج نشان‌دهنده تفاوت معنی‌دار بین گروه‌ها بود، به طوری که گروه با اثربخشی بالا به طور متوسط ​​۴,۱۸ فکر در دقیقه گزارش کرده و گروه با اثربخشی کم ۲.۸۵ فکر در دقیقه گزارش کردند. پنج دسته از مقوله‌های دانش رایج بین دو گروه مشترک بودند؛ البته این مقوله ها فراوانی و رتبه‌بندی‌های مختلفی در هر گروه داشتند. یافته‌ها مفاهیمی را برای توجه به ساختار خودکارآمدی و منابع آن در رشد حرفه‌ای معلمین و همچنین جنبه اجتماعی-شناختی و عاطفی در  آماده سازی آنان ارائه می‌کند.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۸-۱۴۰۲ )
چکیده

 بهار دانش از افسانه‌های عامیانه و کهن هندی به زبان فارسی با درون­مایۀ عشقی، نوشتۀ عنایت­الله کَنَبوِه لاهوری (درگذشته ۱۰۸۸ه.ق.) که آن را در سال(۱۰۶۱ه.ق.) به نام شاه­جهان گورکانی تألیف نموده است. این کتاب جزوِ ادبیات داستانی، یعنی فصل مشترک داستان­های عامیانه و ادبی و به شیوۀ داستان­پردازی هندی، داستان در داستان است. داستان اصلی و طولانی آن، تخیّلی و موضوعش عشق"بهره­وربانو و جهاندارشاه" و مضمون داستان‌ اصلی و عمده‌ترین داستان- ‌های فرعی آن، حکایت‌هایی در مکر زنان است. در بهار دانش، درون­مایه­هایی چون تغییر شکل، طلسم، جادو، تجسّد در حالت تغییر شکل، آگاهی به علم خلع بدن و نقل روح از کالبدی به کالبد دیگر در سراسر فضای داستان­ها دیده می‌شود. به­علاوه حضور و تسخیر دیوان و غولان، سخن­گفتن با حیوانات جادویی، بهره­گیری از جادوی موجود درعناصر طبیعت و... درتمامی داستان­ها وجود دارد. در این­ مقاله، کارکردهای جادو و یاریگران آن، اشیا و ابزارهای جادو و شیوه­های استفاده از آن­ها، سفرها و مکان­های جادویی و موجودات فراواقعی، راه­های دست­یابی به عوامل جادو و باطل­کننده­های سحر و طلسم­ در حکایات بهار دانش، بررسی و تحلیل شده­ تا هرچه بیشـتر بر اهمّیت مطالعه، آگاهی و حفظ پیشینۀ فرهنگی و اجتماعی قصه­های عامیانه- که مهم­ترین بسـتر حضور و تجلّی بن‌مایه­های اسـاطیری و کهن در میان تودۀ مردم اسـت- تأکید گردد.
 

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۸ )
چکیده

در این پژوهش، مفاهیم سلامتی و بیماری و رفتارهای مرتبط با سلامتی نزد دختران دانشجو بررسی شده‌اند. نمونه تحقیق، ۱۱۰ دانشجوی دختر (۶۲ نفر از دانشگاه تک جنسیتی الزهرا و ۴۸ نفر از دانشگاه دوجنسیتی تهران) بودند که با روش کیفی و تکنیک‏های مصاحبه گفتگویی و مصاحبه گروه متمرکز به جمع آوری داده از آنان پرداختیم. تحلیل داده‏ها با استفاده از رویکرد نظریه بنیانی صورت گرفت. در مورد اینکه سلامتی، از مهمترین امور زندگی و مشتمل بر سلامت جسمی و روحی است، اتفاق نظر وجود داشت در حالی که دو مفهوم کلی برای بیماری در نظر داشتند: کاهنده کیفیت زندگی و مجازات الهی. در مورد رفتارهای مرتبط با سلامتی (که در دانشجویان دختر دانشگاه تک جنسیتی با دانشگاه دو جنسیتی مشابه بود) راهبردی مشاهده شد که در پی آن، دختران هشدارهای بیماری را انکار کرده، دردها را موقتا تسکین داده به جستجوی سلامت روانی از راه کسب زیبایی ظاهری می‏پردازند که منجر به غلبه بیشتر فرهنگ مردانه، زندگی به سبک ناسالم و تهدید سلامت اجتماعی می‏شود. آنها این راهبرد را تحت تاثیر پنداشت از خود پایین و جامعه پذیری، وابستگی متقابل به خانواده و زندگی ماشینی کسب کرده اند.

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

توجه به بستر معماری و داده های طرح از ابزار مولد اولیه معماران در فرایند طراحی هستند و رویکرد اصلی طراحی را تعریف می کنند؛ این رویکرد، به تجلی گسترده گزینه های طراحی منجر شده است و در نهایت ارزیابی موفق تر از راه حل ها و طراحی های کامل تری را به دنبال دارد. در حال حاضر، بی توجهی به بستر در بسیاری از طراحی ها در آموزش معماری در دانشگاه های امروز رایج است. این مقاله به مطالعه تأثیر توجه به بستر و زمینه طرح در طرح های معماری پرداخته است، به این ترتیب که تحقیق های دانشجویی چهار طرح معماری- معماری ۲ الی ۵- در دو نیمسال تحصیلی ۱۳۸۸  ۱۳۸۹ در دانشگاه سوره مطالعه شده اند؛ با استخراج معیارهایی از اصول طراحی معماری در جامعه آماری شاهد و آزمون، آزمایش شده است. وجه تمایز دو گروه طراحی در مدلی ساخته شده از بستر طرح بود که در اختیار گروه آزمون به منظور مطابقت طرح با زمینه قرار گرفت و در نهایت ارزشیابی طرح های دو گروه بر اساس میانگین نمراتی بود که آنان طی ۹ آزمون -که ۹ معیار طراحی بودند- کسب کردند. ارزشیابی نهایی طراحی های دو گروه نشان داد که جامعه آزمون با توجه به میانگین بالاتر نمراتشان، طرح های موفق تری را در هر چهار موضوع طراحی نسبت به گروه شاهد ارائه کردند.

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

ارتقاء مهارت های زیبایی شناسانه و افزایش درک هنری از موضوعات مهم و راهبردی در معماری محسوب می شود. استادان و مراکز آموزش معماری روش های متنوعی را با هدف آموزش مهارت های نامبرده به کار می گیرند که هریک تا اندازه ای در این مسیر موفق عمل بوده اند. اما آنچه که در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته است، نقش راهبردی و زیربنایی آموزش و پرورش کشور به ویژه در دوره متوسطه، در زمینه افزایش مهارت های لازم برای این شاخه از هنر است. تدوین برنامه و چهارچوبی هدفمند برای افزایش شناخت و توانمندی های لازم در زمینه معماری، قدمی است راهبردی که می تواند در شکل گیری تجربه های زیبای یشناسی، شکل گیری ذهنی معمارانه و ارتقاء مهارت ها به ویژه در سال های مهم اولیه یادگیری مؤثر واقع شود. از این رو، نوشتار حاضر، به مطالعه شیوه های آموزش هنر پرداخته و بیان می کند که آیا آموزش متوسطه و دروسی که در آن ارائه می شود، می تواند در ارتقاء مهارت های زیبای یشناسانه مؤثر باشد یا خیر؟ در حالی که رویکردی کاملاً کیفی به موضوع دارد.

دوره ۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

هدف از این تحقیق تعیین اثر فعالیت‌های بدنی منتخب بر مهارت‌های زندگی است. به همین منظور تعداد هشتاد دانش‏آموز پسر با دامنۀ سنی دوازده تا پانزده سال به‌صورت نمونه‏های در دسترس انتخاب شدند. سپس به نمونه‌های تحقیق پرسش‌نامۀ فعالیت بدنی بک و سبک زندگی ارتقادهندۀ والکر داده شد و براساس نمرات کسب‌شده به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه‌های تجربی، پروتکل تمرینی منتخب را دوازده جلسه، هر جلسه به مدت ۵/۱ ساعت انجام دادند. پس از دوازده جلسه از هردو گروه پس‌آزمون به عمل آمد. به‌منظور مقایسۀ خرده‌مقیاس‌های مسئولیت‌پذیری، روابط بین‌فردی و رشد و شکوفایی دو گروه تجربی و کنترل در مراحل پیش‌آزمون و پس‌آزمون از آزمون تحلیل واریانس مرکب در یک طرح (آزمون) ۲× (گروه)۲ مورداستفاده قرار می‌گیرد. از آزمون تحلیل کوواریانس یک‌راهه برای مقایسۀ خرده‌مقیاس‌های تغذیۀ مناسب، مدیریت استرس و ورزش و فعالیت بدنی استفاده شد. تمام محاسبات آماری در نرم‌افزار اس.پی.اس.اس. نسخۀ ۲۵ و در سطح معناداری ۰۵ انجام شد. به‌طور کلی می‏توان گفت با توجه به این‌که نقش ورزش و فعالیت بدنی در دوران کودکی و نوجوانی بر رشد و توسعۀ مهارت‌های اجتماعی و مسئولیت‌پذیری و شادی و نشاط و غیره  ‌انکارناپذیر است پیشنهاد می‌شود در هفته سه جلسه تمرینات جسمانی خارج از زمان مدرسه در راستای بهبود و پیشرفت مهارت‌های زندگی انجام شود.


دوره ۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

امروزه توسعه آموزش عالی از اساسی­ترین ارکان خیزش به سمت جهانی شدن و نیروی انسانی ماهر، اصلی­ترین شاخصه پیشرفت و توسعه کشورها محسوب می­شود. طوری که در سند راهبردی آمایش آموزش عالی کشور، یکی از مهم­ترین عوامل رشد و توسعه علمی و تحقق اهداف و برنامه­های کلان نظام، توسعه منابع انسانی است؛ که به تربیت نیروی انسانی متعهد، متدین، متخصص و ماهر ­متناسب با نیازهای کشور، منطقه و جهان اشاره شده و به وقوع پیوستن این امر خطیر نیز تنها از طریق نهادهای متولی آموزش به خصوص نظام آموزش عالی امکان­پذیر است. بنابر اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر با هدف تلقی نقش ورزش دانشگاهی به عنوان فصلی مهم در فرآیند رشد و توسعه سرمایه­های انسانی آموزش عالی کشور، که اکثریت آن را قشر دانشجو در بر می­گیرد مطرح شد تا با اعمال برنامه­ریزی­های خاص و ارائه الگویی جدید که با دیدگاهی پویا به افزایش قابلیت­ها و توانمندی­های این منابع انسانی منجر می­شود، بتوان گامی اساسی در روند توسعه آموزش عالی برداشت. این پژوهش به صورت اسنادی و از نوع توصیفی- تحلیلی می­باشد و از تکنیک فیش­برداری برای جمع­آوری و تحلیل اطلاعات اسنادی استفاده شده است. پس از شناسایی و تهیه منابع اصلی و جستجو در مقالات و منابع معتبر علمی و همچنین تحلیل مبانی نظری پژوهش، به بررسی و تحلیل جایگاه ورزش دانشگاهی در روند توسعه آموزش عالی پرداخته شد. بعد از ارزیابی اطلاعات بدست آمده، جهت دست­یابی به اهداف پژوهش برخی مشکلات و موانع موجودی که سبب اختلال در امر توسعه آموزش عالی و عمده نیروی انسانی آن می­شود شناسایی و مشخص شد. همچنین راه کارها و پیشنهاداتی کاربردی در پی بهبود و توسعه  فضای آموزش عالی ارائه گردید. نتایج بدست آمده نیز حاکی از این بود که ورزش دانشگاهی حائز اهمیت بوده و در این زمینه با پیاده­سازی سیاست­های کلی برنامه توسعه در راستای تحقق اهداف آموزش عالی، شاهد پیشرفت و توسعه آموزش عالی در سطح کشور و جهان خواهیم بود.                                                                                                                                                                                                                                                

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده

کلید موفقیت در اقتصاد مبتنی بر دانش که در آن داشتن مزیت رقابتی باعث تمایز یک سازمان از سایر سازمان‌ها می‌شود، سرمایه انسانی دانش‌مدار است .یکی از مهم‌ترین عوامل در اداره شایسته این سرمایه ارزشمند، عامل رضایت شغلی است. در این پژوهش، محقق به‌دنبال آن است تا عوامل مؤثر بر رضایت شغلی کارکنان شرکت مواد غذایی کاله را در دو گروه مختلف - کارکنان بازاریابی و کارکنان سایر قسمت‌ها- شناسایی و مورد مقایسه قرار دهد. به این منظور از یک الگوی ترکیبی با ابعاد متنوع و بر‌اساس نظر اندیشمندان مختلف در حوزه مسائل رفتاری و رضایت شغلی استفاده شده است. برای جمع‌آوری داده‌های مربوط به متغیرهای تحقیق از ابزار پرسشنامه استفاده شده و تحقیق حاضر براساس نتیجه، کاربردی؛ بر‌اساس هدف، توصیفی؛ بر‌اساس نوع داده، کمی- کیفی و بر‌اساس نقش محقق مستقل از فرایند تحقیق است. شاخص‌های شش‌گانه مؤثر بر رضایت شغلی دانشگران در بخش فروش بیانگر این موضوع است که سه شاخص حقوق و دستمزد، نظام ترفیع ، ارتقا و امکانات رفاهی وضعیت به‌نسبت نامطلوبی دارند، اما شاخص‌های ماهیت شغل، سرپرستی و ارتباط با همکاران از وضعیت به‌نسبت مطلوبی برخوردار است و تحلیل نتایج مقایسه کارکنان فروش و بازاریابی با کارکنان سایر بخش‌ها بیانگر این است که هیچ گونه تفاوت معنا‌داری میان واحدها در شش شاخص مورد تحقیق در دو دسته از کارکنان وجود ندارد. هم‌چنین تحقیق حاضر به لحاظ نتیجه کاربردی از نظر شیوه جمع‌آوری داده‌ها کمی و از لحاظ هدف توصیفی می‌باشد.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده

معرفت بشری در هر دوره و با توجه به ‎روح یا پارادایم آن دوره، به‎ صورت‎بندی‎هایی در عرصۀ خود دست می‎زند. یکی از این تقسیم‎بندی‎ها و صورت‎بندی‎ها که در قرن نوزدهم شکل گرفت، دانش‎های تطبیقی بود. دانش‎های تطبیقی، مجموعه ای از دانش‎هایی است که دو یا چندین پیکرۀ مطالعاتی داشته باشند. این دانش‎ها با ویژگی‎هایی، خود را هم از مطالعات تطبیقی و هم از دانش‎های ناب متمایز می‎کنند. موضوع این نوشتار، بررسی کلان این‎گونه از دانش‎ها و به ویژه فلسفۀ وجودی آن ها است. متأسفانه جامعۀ علمی ما فاقد این‎گونه نگرش کلان است. یکی از آسیب‎های مطالعۀ دانش‎های تطبیقی همچون ادبیات تطبیقی یا هنر تطبیقی، نبود چنین نگرش کلانی در خصوص دانش‎های تطبیقی است. در این مقاله می‎کوشیم تا تصویری کلان از ویژگی‎ها و چگونگی تکوین این دانش‎ها ارائه کنیم.  

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده

چکیده

در دهه­های گذشته، پژوهش­های گسترده­ای در حوزه خشونت خانگی بویژه خشونت علیه زنان و کودکان انجام شده است؛ اما در مورد شکل دیگری از خشونت خانگی یا همان خواهر ـ برادرآزاری نه تنها از سوی پژوهشگران کم­توجهی شده است، بلکه اغلب والدین نیز رفتارهای خشونت­آمیز فرزندان نسبت به یکدیگر را به مثابه رفتارهای معمول کودکانه نادیده می­گیرند. این در حالی است که اغلب این موارد، تاثیرات عمیق و مخرّبی بر رشد و شناخت اجتماعی کودکان می­گذارد و به تبع آن در افزایش احتمال ارتکاب رفتارهای مجرمانه نیز اثر­گذار است. در این میان، عوامل اجتماعی و فرهنگی پدیده­ پنهانی هستند که شکل روابط افراد را در خانواده­ها مشخص می­نماید. پژوهش حاضر به توصیف شیوع خواهر ـ برادرآزاری با هدف بررسی زمینه­های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خانواده­­های دانش­آموزان پرداخته است.
     مطالعه به شیوه پیمایشی در میان ۶۰۰ نفر از دانش­آموزان دبیرستانی نواحی یک و شش شهر مشهد با استفاده از پرسشنامه محقق­ساخته در دو بخش خوداعلامی بزه­دیدگی و بزهکاری با آلفای کرونباخ ۰,۹۱۸ طراحی، و در سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۴۰۰ انجام شد. تحلیل داده­ها نشان می­دهد ویژگی­های فرهنگی و اجتماعی خانواده­ها مانند تحصیلات ناکافی والدین، فقر و بیکاری بر میزان شیوع خشونت میان خواهر و برادرها تاثیرگذار است و دانش­آموزانی که به لحاظ زمینه­های خانوادگی سطح پایین­تری نسبت به سایرین داشتند، خشونت در میان آن­ها رواج بیشتری داشته است.
     این پژوهش نشان می­دهد که عوامل اجتماعی و سطح فرهنگی درون خانواده­ها، بر میزان خشونت بین فرزندان مؤثر است؛ بنابراین چنانچه جامعه­ای بتواند از طریق آموزش و رسانه مؤلفه­های هنجاری و فرهنگی خانواده­ها را تقویت نماید، می­تواند سبب ارتقای سلامت خانواده­ها شود. قانون­گذار ایران با تصویب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹، گامی مهم جهت مقابله با این نوع خشونت رفتاری برداشته است.
 
واژگان کلیدی: خشونت خانگی، خواهر ـ برادرآزاری، خوداعلامی بزه­دیدگی، خوداعلامی بزهکاری، دانش­آموزان دبیرستانی شهر مشهد

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده

تاکید بر ارائه تجارب آموزشی معتبر و فراگیر به دانش آموزان در بسیاری از سیستم‌های آموزشی به عنوان ضرورتی در جهت رشد حرکتی، اجتماعی و روانی توصیه شده است. علیرغم تمرکز مطالعات اخیر بر روی آماده‌سازی معلمان تربیت بدنی  برای ورود به این حرفه، توجه کمی به معلمان مبتدی و اینکه چگونه این معلمان می‌توانند تجارب غنی تربیت بدنی را ارتقا دهند، شده است. بنابراین، این مطالعه به دنبال درک این موضوع است که چگونه یک معلم تربیت بدنی مبتدی می‌تواند مدل یادگیری مشارکتی را پیاده‌سازی کند و مسئولیت فرآیندهای یاددهی-یادگیری را با دانش‌آموزان به اشتراک گذارد. شرکت کنندگان شامل ۷۷ معلم تربیت بدنی کم سابقه و تازه کار دوره‌ی متوسطه‌ی اول در خراسان رضوی (قوچان، تایباد، مشهد) بودند که با استفاده از پرسشنامه‌ی محقق ساخته نظرات آنها دریافت شد. جهت تحلیل یافته‌ها از آمون‌های تی تک‌نمونه‌ای و رگرسیون استفاده گردید. نتایج نشان داد که شاخص‌های یادگیری مشارکتی، فعال بودن در کلاس، تجربه‌ی معلمان، استعداد تشخیص داده شده، تعامل با دیگر دانش‌آموزان و تبعیت از تصمیمات مدیر و معلم بر مهارت دانش‌آموزان تاثیر معنی‌دار دارد.
 

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۰ )
چکیده

  در اقتصاد جدید، دانش نقش کلیدی در جامعه ایفا می کند و خلق دانش کلید رشد است. باور بر این است که عوامل سازمانی متفاوتی بر خلق دانش تأثیر دارد. در این مطالعه محققان به بررسی نقش هوش سازمانی بر خلق دانش از راه یادگیری سازمانی پرداخته اند. برای آزمون ۳ فرضیه پژوهش از نمونه ۱۴۰ نفره از کارکنان دفتر مرکزی شرکت سایپا یدک استفاده شد. نتایج نشان داد که رابطه علی بسیار قوی میان هوش سازمانی و یادگیری سازمانی و نیز میان هوش سازمانی با خلق دانش وجود دارد. هم چنین رابطه علی مثبت و معنادار میان یادگیری سازمانی و خلق دانش وجود دارد.  

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۰ )
چکیده

  تحقیق حاضر با عنوان طراحی و توسعه مدل استراتژیک توانمندسازی منابع انسانی مبتنی بر رویکرد مدیریت دانش در حوزه مدیریت منابع انسانی انجام شده است. در این تحقیق پس از بررسی مبانی تئوریک و مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در حوزه توانمندسازی منابع انسانی، چارچوب نظری طراحی شد. در مرحله بعد با استفاده از این اطلاعات و نظرسنجی از خبرگان، پرسشنامه تحقیق که مشتمل بر سنجه های مربوط به کلیه متغیرهای موجود در مدل است، تدوین شد و در اختیار متخصصان صنعت مربوط و برخی از اساتید دانشگاهی قرار گرفت تا اصلاح و تکمیل شود. بعد از تأیید پایایی آن، پرسشنامه نهایی در میان نمونه آماری که شامل ۵۰۰ نفر از کارشناسان، مدیران، اساتید و مشاوران برخی سازمان های دانش محور بوده اند، توزیع و جمع آوری شد. در مرحله بعد نسبت به تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس، رگرسیون تک متغیره و چند متغیره، تحلیل عاملی تأییدی و مدل معادلات ساختاری در چارچوب مدلسازی تحلیل مسیراقدام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که از بین عوامل مؤثر بر توانمندسازی استراتژیک، عامل بعد استراتژیک بیش ترین تأثیر را در توانمندی کارکنان دارد و مؤلفه بعد ساختاری اولویت بعدی را در اختیار دارد و در نهایت بعد فردی کم ترین تأثیر را در توانمندی کارکنان دارد.  

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۰ )
چکیده

در اقتصاد جدید، دانش نقش کلیدی در جامعه ایفا می کند و خلق دانش کلید رشد است. باور بر این است که عوامل سازمانی متفاوتی بر خلق دانش تاثیر دارد. در این مطالعه محققان به بررسی نقش هوش سازمانی بر خلق دانش از طریق یادگیری سازمانی پرداخته اند. روش تحقیق حاضر از نوع توصیفی از شاخه همبستگی و مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری است و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است. برای آزمون ۳ فرضیه پژوهش از نمونه ۱۴۰ نفره از کارکنان دفتر مرکزی شرکت سایپایدک استفاده شد. نتایج بدست آمده از آزمون مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از آن است که رابطه علی بسیار قوی میان هوش سازمانی و یادگیری سازمانی و نیز میان هوش سازمانی با خلق دانش وجود دارد. همچنین رابطه علی مثبت و معنادار میان یادگیری سازمانی و خلق دانش وجود دارد. نتایج تحقیق می تواند سازمانها را در کسب مزیت رقابتی یاری نماید و آنان را به اهمیت روز افزون توجه به منابع انسانی سازمانی واقف نماید.

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۰ )
چکیده

تحقیق حاضر تحت عنوان طراحی و توسعه مدل‌استراتژیک توانمندسازی منابع‌انسانی مبتنی بر رویکرد مدیریت دانش در حوزه مدیریت منابع‌انسانی انجام شده‌است. در این تحقیق پس از بررسی مبانی تئوریک و مطالعات و تحقیقات صورت گرفته در حوزه توانمندسازی منابع‌انسانی، چارچوب نظری طراحی شد. در مرحله بعد با‌استفاده از این اطلاعات و نظر سنجی از خبرگان، پرسشنامه تحقیق که مشتمل بر سنجه‌های مربوط به کلیه متغیرهای موجود در مدل‌است، تدوین گردید و در اختیار متخصصین صنعت مربوطه و برخی از اساتید دانشگاهی قرار گرفت تا اصلاح و تکمیل گردد .بعد از تایید پایایی آن ،پرسشنامه نهایی در میان نمونه آماری که شامل ۵۰۰ نفر از کارشناسان، مدیران، اساتید و مشاوران برخی سازمان‌های دانش‌محور بوده‌اند، توزیع گردید و جمع آوری شد. در گام بعد نسبت به تجزیه و تحلیل داده‌ها با‌استفاده از آزمون‌های تحلیل واریانس، رگرسیون تک متغیره و چند متغیره، تحلیل عاملی تاییدی و مدل معادلات ساختاری در چارچوب مدلسازی تحلیل مسیراقدام گردید. نتایج حاصله نشان داد که از بین عوامل موثر بر توانمندسازی‌استراتژیک، عامل بعد‌استراتژیک با رتبه میانگین ۱۱/۲ بیشترین تأثیر را در توانمندی کارکنان دارد و مولفه بعد ساختاری اولویت بعدی را با امتیاز ۰۸/۲ در اختیار دارد و در نهایت بعد فردی با رتبه میانگین ۸۱/۱ کمترین تأثیر را در توانمندی کارکنان دارد.

دوره ۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

ارتباط هیجان حیرت با منشاء و آغاز اندیشه فلسفی و هیجان تعجب با تفکر ابداکتیو هدف اصلی مقاله است. باور مشهور افلاطونی اظهار می‌کند که تجربه حیرت، منشاء فلسفه است. برای نقد این باور استدلال می‌کنیم، دانش تبیینی و عادی‌سازی که در جامعه منتشر است توأم با هستی‌شناختی طبیعت‌گرا، امر محیرالعقول را عقیم و از لحاظ تأثیرات فکری منتهی به فلسفه، ناکارآمد کرده است. در مقابل، استدلال می‌کنیم که منشاء اندیشه فلسفی در خلق‌وخوی ذهنی تعمق فکری و درون‌نگری همراه با آموزه معرفتی تشکیک و کاوش در دانش و باورهای موجود قرار دارد. ابداکشن در چند دهه اخیر موضوع پژوهش در شاخه‌های مختلف بوده است. تلاش می‌شود تا بررسی نوینی از استنباط ابداکتیو و ابداکشن ذهنی ارائه دهیم. استدلال می‌کنیم که هیجان تعجب و امر تعجب‌آور، منشاء و محرک ابداکشن است. این قابلیت بسیار کارآمد ذهن بر حسب توانایی برآورد ذهنی احتمال و انتظار شهودی توضیح داده شود. در خاتمه به برخی مغالطات فکری ناشی از استدلال ابداکتیو می‌پردازیم.


دوره ۱، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف این پژوهش ارائه مدلی مبتنی بر سیستم‌های استنتاج فازی برای ارزیابی توانمندسازهای مدیریت دانش بودهاست. نخست مدل اولیه تحقیق بر‌اساس مطالعه و بررسی ادبیات تحقیق تدوین شد. در مرحله بعدی، این پیش‌مدل در اختیار خبرگان قرار گرفت و پس از اعمال اصلاحات مبتنی بر اجماع نظر خبرگان و تکنیک دلفی فازی، مؤلفه‌ها و شاخص‌های مدل پژوهش نهایی شد. فرهنگ، ساختار، فناوری اطلاعات و رهبری به‌عنوان ابعاد توانمندسازها در نظر گرفته شدند.  سپس برای گردآوری اطلاعات و استخراج قوانین سیستم استنتاج فازی- که مبتنی بر دانش و تجربیات خبرگان است- با آن‌ها مصاحبه شد. با مقادیر به‌دست آمده از سیستم‌های استنتاج فازی طراحی‌شده، بررسی و ارزیابی وضعیت توانمندسازهای مدیریت دانش سازمان مورد‌ نظر امکان‌پذیر خواهد بود. پس از طراحی و اعتبارسنجی سیستم برای اندازه‌گیری شاخص‌ها و توانمندسازهای مدیریت دانش (ورودی‌های سیستم استنتاج فازی) در بانک پاسارگاد، از پرسشنامه استفاده شد. در مورد این بانک، خروجی سیستم نشان‌دهنده آن است که وضعیت توانمندسازهای فرهنگ، ساختار سازمانی و رهبری در سطح متوسط و توانمندساز فناوری اطلاعات در سطح به‌نسبت بالایی قرار دارند.  بر‌اساس این نتایج، وضعیت توانمندسازهای مدیریت دانش در بانک پاسارگاد، متوسط ارزیابی شد. در‌نهایت پیشنهادهاییبرای بهبود وضعیت کنونی بانک ارائه شد. با توجه به مطالعات صورت گرفته در مورد پیشینه تحقیق، استفاده از ابزار قدرتمند سیستم‌های استنتاج فازی برای ارزیابی توانمندسازهای مدیریت دانش و هم چنین ارزیابی توانمندسازهای مدیریت دانش در حوزه بانکی، از نوآوری‌های این پژوهش هستند.

صفحه ۱ از ۱۰