۷۵ نتیجه برای جنسیت
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
از منظر نشانهشناختی، رابطۀ دلالتی رابطۀ سهوجهی است که میان هر نشانه و ابژۀ آن و تعبیر و تفسیر همان نشانه برقرار میشود و درنتیجه فرایندهای نشانهای، دلالتهای بیپایانی مییابند. این رابطۀ سهوجهی، نشانهها را در گونههای نمادین، نمایهای و شمایلی طبقهبندی میکند. ضربالمثلها، گزینگویههایی هستند که از بستر یک جامعۀ زبانی گرفته شدهاند. این گونهها، دلالتهای متعددی را شکل میدهند و نوعی برساخت جنسیتی را نمایهسازی میکند. از این روی، با تکیه بر مطالعات نشانهشناختی میتوان دلالتهای گوناگون تقابل زن/ مرد را در ضربالمثلهای هر قوم مورد بررسی قرار داد. بدین منظور، در مقاله حاضر، مفهوم جنسیت در ضربالمثلهای زبان تاتی خراسان شمالی براساس الگوی نشانهشناسی پیرس مورد واکاوی قرار گرفتهاست تا چگونگی بازتاب عناصر فرهنگی و قومی تاتزبانان در نشانههای نمادین، شمایلی و نمایهای جنسیت در این ضربالمثلها ارزیابی و تحلیل شود. نتیجۀ بررسی نشان میدهد که ضربالمثلهای تاتی بیشتر در قالب نشانههای نمادین، بهکار رفتهاند. بیشترین بسامد در فرایندهای نشانهای از آنِ ابژهشدگی و شیءوارگی است و پس از آن فرایندهای دیگریسازی و غیریتسازی قرار دارد. تقابل نمادین میان جنس زن و مرد و نظم گفتمانی و جایگاه سلسهمراتبی این مفهوم در قالب انگارههای فرادستی/ فرودستی، ارزش/ ناارزش، انسان/ حیوان، اقتدارگرایی/ تضعیف، مرکز/ حاشیه، خود/ دیگری، هنجار/ ناهنجار، دوست/ دشمن و سلطهگر/ سلطهپذیر طبقهبندی و مفهومسازی شده است. این تقابل، انگارۀ دیگریِ بودن جنس زن و برتری جنس مرد بر آن را بهصورت یک گفتمان مسلط بازنمایی میکند. براساس این، میتوان برساخت جنسیتی این مفهوم را در ارتباط با گونۀ زبانی تاتی خراسان شمالی شاکلهبندی کرد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
این مقاله به مطالعه چندمعنایی واژه "شیرین" در زبان فارسی با رویکرد زبانشناسی اجتماعی شناختی میپردازد. مقاله در چارچوب مدل رابینسون(۲۰۱۰، ۲۰۱۲الف ، ۲۰۱۲ ب، و ۲۰۱۴) نشان میدهد که چندمعنایی واژگانی را نباید به مفهومی ایستا که در میان همه گویشوران زبان ثابت است تقلیل دهیم و اینکه متغیرهای اجتماعی مانند سن و جنسیت در آن تاثیرگذارند. این مقاله به مطالعه تأثیر دو متغیر سن و جنسیت بر تعداد و برجستگی هریک از معانی واژه چندمعنای "شیرین" می پردازد. روش پژوهش، ترکیبی(کمی و کیفی) و روش گردآوری داده ها، اسنادی و میدانی( پرسشنامه ای و مصاحبه) است. جامعه آماری پژوهش، کلیه افراد یک زبانه فارسی زبان تهرانی و نمونه آماری شامل ۲۰۰ آزمودنی، ۱۰۰ مرد و ۱۰۰ زن در ۴ طبقه سنی زیر ۱۸ ، بین ۱۸ تا ۳۰ ، بین ۳۰ تا ۶۰ ، و بالای ۶۰ سال است. نتایج نشان داد که توزیع معانی مختلف واژه چندمعنای مذکور نزد گویشوران زن و مرد متعلق به گروههای سنی متفاوت یکسان نبوده و تصادفی نیست و به میزان زیادی تحت تأثیر سن و جنسیت میباشد. نتایج پژوهش همچنین نشان داد که زبانشناسی اجتماعی شناختی تبیینهای جامعتری در مورد تنوع معنایی واژههای چندمعنا و تأثیر متغیرهای جنسیت و سن بر تعداد و برجستگی هریک از معانی به دست می دهد.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر جنسیت بر پردازش نحوی زبان اول و دوم در دوزبانههای متوازنی است که در سن ۷ سالگی زبان دوم را آموختهاند. با استفاده از روش تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی و الگوی تحریک وابستهبهرویداد، تعداد ۳۰ نفر دوزبانه ترکی-فارسی (۱۵ زن و ۱۵ مرد) یک تکلیف شنیداری قضاوت دستوریبودگی با پارادایم زبانگردانی جایگزین را اجرا کردند. بر مبنای معیار تسلط دوزبانه، هیچ تفاوت معناداری بین میزان تسلط شرکتکنندگان به زبان اول (ترکی) و زبان دوم (فارسی) آنها مشاهده نشد. نتایج تصویربرداری، شباهت نورونی بسیار نزدیکی را بین زنان و مردان در دو ناحیه نحو-ویژه در نمیکره چپ (پارسآپرکولاریس و شکنج گیجگاهیفوقانی خلفی) نشان داد که مؤید عملکرد جنسیتی یکسان در حین پردازش نحوی زبان اول و دوم است. افزون بر این، در نواحی کنترل-ویژه در نیمکره راست (پلنیوم گیجگاهی، ناحیه حرکتیتکمیلی، لوبول آهیانهایفوقانی و شکنجپیشانیفوقانی)، هیچگونه اختلافی در فعالیت نیمکرهای در زنان و مردان مشاهده نشد که موضوع همسانی جنسیتی در سوبرتری مغز را بهطور تجربی ثابت میکند. بنابراین، نتایج تکلیف و نمونه حاضر با ادعاهای قبلی که زنان (الف) عملکرد زبانی برتر و (ب) سوبرتری کمتری از خود نشان میدهند، سازگار نیست. به طور کلی، یافتههای پژوهش حاضر پیشنهاد میکند که پردازش نحوی زبان اول و دوم در دوزبانههای متوازن متأثر از پارامتر جنسیت نیست.
دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
پیشنمونه درهر مقوله عضو یامجموعهای ازاعضای یک دسته است که بهطورکلی بهترین طبقهبندی رانشان میدهد. درزبانشناسی شناختی مقولهها توسط تعدادی ازویژگیهای اعضایشان شناخته میشوند. اعضایی که کاملترین ویژگیها رادارند، پیشنمونه هستند. زبان مجموعهای از مولفههای گوناگون است وبرای آموزش آن لازم است تابه این مولفهها توجه کنیم، جنسیت میتواند به عنوان یکی ازمولفههای فرایندتدریس وآموزش لحاظ شود. هدف پژوهش حاضر بررسی الگوهای پیشنمونه باتوجه به جنسیت فارسیآموزان خارجی است. برای این هدف یک گروه ۴۰نفری ازفارسیآموزان شامل ۲۰مردو ۲۰زن انتخاب شد. مردان ازمدرسهی حجتیه وزنان ازمرکز بنتالهدی اززیر مجموعههای دانشگاه بینالمللی جامعهالمصطفی انتخاب شدند. سپس با تحلیل پرسشنامه، تاثیرجنسیت برانتخاب پیشنمونه بررسی شد. نتایج نشان دادکه جنسیت برانتخاب پیشنمونه تاثیرگذاراست ودوجنس مرد وزن درانتخاب پیشنمونه، متفاوت عمل کردند. مردان وزنان نه تنها درانتخاب اول، بلکه دربرخی مواردترتیب انتخاب کاملا متفاوتی داشتند. درمقولهی حیوانات اهلی ۱۷/۴۱درصد ازمردان گاوراانتخاب کردند درحالیکه زنان بادرصد برابری گوسفند، اسب وسگ رابرگزیدند. دررشتهی ورزشی علاوه برانتخاب اول، انتخابهای دوم وسوم زنان ومردان کاملا متفاوت بود، مردان تیراندازی وکریکت، وزنان والیبال، فوتبال وپیادهروی راانتخاب کردند. همچنین درمقولهی وسایل نقلیه، بااینکه هردوجنس، هواپیمارابه عنوان انتخاب اول برگزیدند، اماانتخابهای بعدیشان متفاوت بود، مردان قطار واتومبیل راانتخاب کردند درحالیکه انتخاب زنان اتوبوس، اتومبیل و دوچرخه بود. اگرچنین تفاوتی در پیشنمونههای دیگر نیز وجود داشته باشد، می توان مدعی شد که نگاه مردان و زنان به مقولههای هستی تفاوت قابل توجهی دارد.
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۷ )
چکیده
جنسیت در ایران همواره توسط گفتمانهای مردان تعریف شده است. تولید نظامهای معنایی در طی سدهها در انحصار مردان بوده است. نویسندگان آثار ادبی در ایران همواره مردان بودهاند و جز استثناهایی معدود، صدای زنان شنیده نشده است. اما در سالهای اخیر با رشد حیرتآور زنان نویسنده در ایران مواجه بودهایم. آثار زنان نویسنده مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و به بحثهای متعددی در حوزه فرهنگی ایران منجر شده است. اکنون زنان ایران توانستهاند خود را ابراز کنند، صدایشان شنیده شود و خود در تعریف و تصویر جنسیت خویش مشارکت داشته باشند. آثار آنان را میتوان همچون هرمحصول فرهنگی دیگر به صورت شکلی از بازنمایی نگریست که سرنخهای مهمی درباره نظام عقیدتی فرهنگی به دست میدهد. این مقاله میکوشد از خلال ردیابی نظامهای بازنمایی جنسیت در آثار برخی نویسندگان زن ایرانی به این پرسش پاسخ دهد که جنسیت زنانه در آثار زنان رماننویس ایرانی چگونه تصویر میشود؟ آیا بازنمایی زن در این رمانها به بازتولید ایدئولوژی جنسیتی مسلط یاری میکند یا علیه آن میشورد؟ و اینکه آیا تفاوتی میان بازنمایی زنان در رمانهای مختلف مورد مطالعه وجود دارد؟
رمانهای مورد بررسی دو دستگاه متمایز بازنمایی زنانگی را آشکار میکنند که آنها را میتوان «تصویر سنتی زن» و «تصویر زن جدید» نامید. زن سنتی با مفاهیمی همچون خانه، سکون، مصرف، خواندن، کار خانگی، وابستگی و گذشته بازنمایی میشود و زن جدید با مفاهیمی همچون تحرک، تولید، استقلال و آینده. تصویر زن سنتی تصویری در خدمت روابط جنسیتی قدرتی است که ایدئولوژیِ مردسالارِ مسلط سعی در حفظ و بازتولید آن دارد و تصویر زن جدید بدیلی در برابر ایدئولوژی مسلط است. رمانهای عامهپسند بازتولیدکننده ایدئولوژی مردسالار مسلط است و رمانهای نخبهگرا در برابر آن موضعی برانداز دارند. اما نوع نوظهوری از رمانهای زنان که مرزهای میان ادبیات نخبهگرا و عامهپسند را مخدوش کردهاند، بدون گسست از سنتهای فرهنگی موجود تلاش دارند تا با برخوردی انتقادی و پرسشگر از این سنتها موقعیت زن در جامعه را تجدید نظر و بازاندیشی کنند.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۸۸ )
چکیده
چکیده
نابرابری جنسیتی یکی از مهمترین مسائل و مشکلات جامعه است که میتواند نظم اجتماعی، توسعه و حتی ثبات سیاسی جامعه را تهدید کند. نابرابری جنسیتی تحت تأثیر عواملی چون موقعیت زندگی افراد و فرهنگ غالب بر آن پدید میآید. بحث اصلی محقق در این پژوهش، نابرابری جنسیتی در خانوادههای مناطق روستایی است. در فرایند توسعه، نقش زنان را بهعنوان نیمی از نیروی کار فعال نمیتوان نادیده گرفت. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر احساس نابرابری جنسیتی در روستاهای استان گیلان در سال ۱۳۸۶ انجام شده است.
در باب نابرابری جنسیتی نظریههای گوناگونی مطرح شده است؛ اما در این پژوهش از نظریه نابرابری جنسیتی بهویژه نظریه نابرابری جنسیتی بلوم برگ بهعنوان نظریۀ اصلی پژوهش، جهت پی بردن به علل احساس نابرابری جنسیتی در زنان روستایی، استفاده شده است. جامعه نمونه این تحقیق شامل تمام زنان ساکن در روستاهای استان گیلان است که به صورت تصادفی- طبقه ای تعداد سیصد نفر از آنان بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. با روش مطالعه اسنادی و نیز روش پیمانی مشاهده شد که بیش از نیمی از زنان روستایی احساس نابرابری جنسیتی دارند.
چکیده
نابرابری جنسیتی یکی از مهمترین مسائل و مشکلات جامعه است که میتواند نظم اجتماعی، توسعه و حتی ثبات سیاسی جامعه را تهدید کند. نابرابری جنسیتی تحت تأثیر عواملی چون موقعیت زندگی افراد و فرهنگ غالب بر آن پدید میآید. بحث اصلی محقق در این پژوهش، نابرابری جنسیتی در خانوادههای مناطق روستایی است. در فرایند توسعه، نقش زنان را بهعنوان نیمی از نیروی کار فعال نمیتوان نادیده گرفت. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل مؤثر بر احساس نابرابری جنسیتی در روستاهای استان گیلان در سال ۱۳۸۶ انجام شده است.
در باب نابرابری جنسیتی نظریههای گوناگونی مطرح شده است؛ اما در این پژوهش از نظریه نابرابری جنسیتی بهویژه نظریه نابرابری جنسیتی بلوم برگ بهعنوان نظریۀ اصلی پژوهش، جهت پی بردن به علل احساس نابرابری جنسیتی در زنان روستایی، استفاده شده است. جامعه نمونه این تحقیق شامل تمام زنان ساکن در روستاهای استان گیلان است که به صورت تصادفی- طبقه ای تعداد سیصد نفر از آنان بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. با روش مطالعه اسنادی و نیز روش پیمانی مشاهده شد که بیش از نیمی از زنان روستایی احساس نابرابری جنسیتی دارند.
واژههای کلیدی: برابری و نابرابری، نابرابری جنسیتی، درآمد خانواده، تحصیلات پاسخگویان.
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
گذران فراغت تحت تأثیر تحولات اقتصادی ـ اجتماعی و ارزشهای جهانی یکی از دغدغههای افراد است. هدف از انجام این پژوهش تدوین روابط ساختاری فراغت جدی با قصد سفر و میانجیگری دلبستگی مکانی در میان زنان و مردان کوهپیمای کوه توچال تهران بود. روش تحقیق توصیفی ـ همبستگی بود که بهصورت میدانی اجرا شد. جامعۀ آماری پژوهش، گردشگران کوهپیمای کوه توچال است که سالانه حداقل دارای دوازده شب اقامت در سال را در اقامتگاههای این کوه داشتند. جهت تعیین حجم نمونه از نرمافزار PASS استفاده شد. درنهایت تعداد ۲۷۵ نمونه در تحقیق شرکت کردند. بهمنظور جمعآوری دادهها از پرسشنامههای گولد و همکاران (۲۰۰۸)، رامکینسون و همکاران (۲۰۱۳) و ژانگ و همکاران (۲۰۱۶) استفاده شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرمافزار اس.پی.اس.اس. نسخۀ ۲۵ و لیزرل نسخۀ ۸,۸ بهره گرفته شد. نتایج نشان داد دو متغیر فراغت جدی و دلبستگی مکانی به همراه هم قادر به پیشبینی تقریباً ۲۴ درصد تغییرپذیری متغیر وابسته یعنی قصد سفر هستند. بنابراین یکی از عوامل مهم برای افزایش قصد سفر افراد از انجام فعالیت فراغتی، دلبستگی مکانی است. همچنین یافتهها نشان میدهد که هیچ تفاوتی میان زنان و مردان کوهپیمای کوه توچال از نظر نمرۀ فراغت جدی، دلبستگی مکانی و قصد سفر وجود ندارد.
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
چکیده
پژوهش حاضر در صدد بررسی میزان پذیرش یا عدم پذیرش هویت جنسیتی رسمی در میان اقوام می باشد و برای تبیین آن به دنبال یافتن این جواب است که آیا منابع هویت ساز مادی و غیر مادی در میان سه قوم ترک / کرد / لر با پذیرش هویت جنسیتی رسمی رابطه دارد یا خیر؟ و آیا میان این سه قوم ، در میزان پذیرش یا عدم پذیرش آن ، تفاوت وجود دارد ؟ برای پاسخ به سوالات تحقیق از روش تجربی استفاده شده . جامعه آماری تحقیق ۳۷۷ نفر از دانشجویان پسر و دختر ۲۹-۱۸سال مقطع کارشناسی ( سال اول و دوم) از سه قوم کرد/ لر/ ترک ساکن در خوابگاههای دانشگاههای تهران می باشند. روش نمونه گیری، سهمیه ای و پرسشنامه ، ابزار جمع آوری اطلاعات بوده است .
نتایج یافته ها نشان داد که میان منابع هویت ساز با میزان پذیرش هویت جنسیتی رسمی رابطه وجود دارد.
از میان منابع هویت ساز ، پایبندی دینی ، جنسیت و کلیشه های جنسیتی قومی بیشترین تغییرات متغیر وابسته را توضیح می دادند . کردها کمترین و لرها بیشترین توافق را با هویت جنسیتی رسمی داشتند .
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
این پژوهش میزان پذیرش یا عدم پذیرش هویت جنسیتی رسمی را در میان اقوام بررسی می کند و به این سؤال ها پاسخ می دهد: آیا منابع هویت ساز مادی و غیر مادی در میان سه قوم ترک و کرد و لر با پذیرش هویت جنسیتی رسمی رابطه دارد یا خیر؟ آیا میان این سه قوم در میزان پذیرش یا عدم پذیرش آن تفاوت وجود دارد؟ برای پاسخ به این سؤال ها از روش تجربی استفاده شده است. جامعۀ آماری تحقیق ۳۷۷ نفر از دانشجویان پسر و دختر ۱۸-۲۹ سال دوره کارشناسی (سال اول و دوم) از سه قوم کرد و لر و ترک ساکن در خوابگاه های دانشگاه های تهران هستند. روش نمونه گیری سهمیه ای و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسش نامه است.
نتایج یافته ها نشان می دهد میان منابع هویت ساز با میزان پذیرش هویت جنسیتی رسمی رابطه وجود دارد. از میان منابع هویت ساز، پای بندی دینی، جنسیت و کلیشه های جنسیتی قومی بیشترین تغییرات متغیر وابسته را توضیح می دهند و کردها کمترین و لرها بیشترین توافق را با هویت جنسیتی رسمی دارند.
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۸۸ )
چکیده
در بین نمایشنامه نویسان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان معاصر دنیا و به خصوص آمریکا، نام دیوید مَمِت بی تردید در زمرهء بهترین و مشهورترین آنان قرار می گیرد. این مقاله به تحلیل و بررسی نمایشنامهء گلنگری گلن راس، معروفترین اثر مَمِت و برندهء جایزهء پولیتزر می پردازد. اسلوب و رویکرد ادبی به کار گرفته شده در این مقاله، تاریخ گرایی نوین و تمرکز بر تئوریها و نظریات میشل فوکو می باشد. در تحلیل مباحث درونی نمایشنامه، به بررسی ردپای نظام سرمایه داری آمریکا و چگونگی اعمال قدرت این نظام بر اقشار مختلف جامعه خواهیم پرداخت. همچنین نقش قدرت و گفتمان غالبی که در اختیار صاحبان قدرت در هر نهاد قرار دارد را مورد مداقه قرار می دهیم. از طرف دیگر، جایگاه جنسیت و ریشه یابی مفهوم آن و گفتمان رایج مربوط به اعتقاد و گرایش دیوید مَمِت در این رابطه تشریح می گردد. بعلاوه بررسی دلایل عدم حضور زن در این نمایشنامه به عنوان یک کاراکتر مؤثر و پررنگ، تحلیل ارتباط مستقیم قدرت و جنسیت و چگونگی آشکار شدن این ارتباط در درگیریها و کنش و واکنش های اجتماعی و شغلی هدف دیگر این مقاله می باشد. و در آخر، به تشریح کاربرد و نحوهء استفادهء دیوید مَمِت از زبان به عنوان ابزاری جهت بسط و نمایش هنرمندانهء موارد مذکور خواهیم پرداخت
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
این پژوهش بررسی موردی تفاوت های جنسیتی زبانی در کودک دوقلوی دختر و پسر است که در بهکار گیری دایره واژگان فارسی انجام شده است. این پژوهش توصیفی- تحلیلی در چارچوب فهرست تکامل رشد ارتباطی مک آرتور- بیتز (سی. دی . آی) انجام شده و در آن، دایره واژگانی دوقلوهای موردبررسی در ۲۲ دسته واژگانی و ۲ دسته افزون بر چهارچوب تحقیق، تحلیل شده است. پیکره زبانی، گفتار روزمره دوقلوهاست که با استفاده از ضبط صدا (در کل ۲۵۳۵ واژه) دسته بندی، و بسامد وقوع آنان در هر دسته واژگانی محاسبه شده است. در ادامه، تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تی وابسته انجام شده است. نتایج آزمون تی وابسته نشان میدهد فقط در دستههای واژگانی ۶، ۱۰ و ۱۶ و نمره کل مقیاس (نمودار ۱ و جدول ۲۶)، میان میانگین عملکرد دوقلوها تفاوتی معنادار وجود دارد (۰۵/۰p<) و در سایر موارد میانگین عملکرد آنها بسیار نزدیک به یکدیگر است. همچنین در تمام موارد معناداری تفاوت، میانگین عملکرد آرشام (پسر) بزرگتر از آرشیدا (دختر) است که عملکرد بهتر وی را در این خرده مقیاس ها نشان میدهد. در دستههای ۲ و ۱۳ عملکرد آنها و در نتیجه میانگین یکسان است. سایر تفاوتها و شباهتهای موجود در دایره واژگان آنها عبارتاند از: ۱. دسته واژگانی افعال در دایره واژگان هر دو از بالاترین بسامد برخوردار است؛ ۲. دسته واژگانی کلمات انتزاعی برای هر دو از کمترین بسامد برخوردار است و ۳. گستردگی و تنوع دایره واژگان در کودک پسر بیشتر است (از مجموع پیکره، ۲۵/۵۶ درصد به پسر و ۷۴/۴۳ درصد به دختر اختصاص دارد).
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۱ )
چکیده
مواد و روش: با فروریختن معرفتشناختی و حرفهای برنامهریزی عقلانی-تکنوکراتیک، نظریه برنامهریزی شهری ظرفیت نظری تازهای برای در نظر گرفتن و تحلیل تحولات جامعهشناختی شهر و تأثیرات گفتمانهای مختلف در شکل دادن به فضاهای شهری پیدا کرده است. بر پایه این درک پسامدرن از برنامهریزی شهری ذیل یکی از میدانهای استراتژیک جامعهشناسی ایرانی یعنی میدان «جنسیت و الهیات»، فضای شهری آماج دو دسته نیروهای اجتماعیِ زنانه و الهیات حکمرانی جنسیتی متناسب با آن قرار گرفته است.
هدف: این مقاله پس از مرور تحول مذکور در حوزه نظریه برنامهریزی، خواهد کوشید که نظریه جامعهشناختی «زنانه شدن شهر» نعمتالله فاضلی را در زمینه گفتمانهای الهیاتی حکمرانی فضای جنسیتی شهری پس از پیروزی انقلاب قرار دهد.
یافتهها: ازنظر الهیاتِ برنامهریزی شهری به نظر میرسد که باید میان دو گفتمان «حجاب» (veiling) و «عفاف» (piety) درون رخداد انقلاب اسلامی ۵۷ تمایز قائل شد: گفتمان سنتی حجاب که به خانهنشین کردن زنان و تک جنسیتی کردن فضاهای عمومی نظر دارد و گفتمان انقلابی عفاف که از حضور زنان در عرصه عمومی و سلامت اخلاقی و عاری از تعرضات و ابژهسازی جنسی در روابط مدنی و پایاپای میان زن و مرد دفاع میکند.
نتیجهگیری: این دو گفتمان نتایج بهکلی متفاوتی در برنامهریزی فضاهای شهری پس از انقلاب بر جای نهاده که یکی از نمونههای مهم آن تفاوت میان حضور برابر زنان و مردان در «رواق امام خمینی» حرم مطهر رضوی در مقایسه با طرح کلی مستوری و حاشیهنشینی زنان در بخش سنتی حرم و معماری سنتی و معمول مساجد است که بهخوبی بر رقابت میان دو گفتمان الهیاتی حجاب و عفاف در برنامهریزی فضاهای شهری و مواجهه مثبت یا منفی با زنانه شدن محیطهای شهری دلالت دارد.
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
پژوهش حاضر تحلیلی است مقطعی مقایسهای که بر پایه مدل اقناع محدودیت انجام شده است. در این پژوهش عملکرد نوجوانان یکزبانۀ فارسیزبان با نوجوانان دوزبانۀ آذری- فارسیزبان در درک ضربالمثلها در زبان فارسی مقایسه شده است. در انجام تحقیق ۱۴۲ نفر دانش آموز از مقطع دبیرستان، در دو گروه یکزبانه و دوزبانه، با دامنۀ سنی ۱۵ تا ۱۸ سال و در دو جنسیت زن و مرد به منظور بررسی تأثیر متغیرهای «بافت زبانی»، «آشنایی» و «جنسیت» بر «سرعت درک» (زمان پاسخگویی) ضربالمثلهای زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفتهاند. آزمون مورد استفاده در این مطالعه، آزمون درک ضربالمثل است که به صورت نرمافزاری تهیه شده، دادهها در آن به صورت فایل متنی ذخیره و زمان پاسخگویی به سؤالات به میلیثانیه اندازهگیری شده است. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس دوطرفه و آزمون تی مستقل صورت گرفت. نتایج حاصل از تحلیل دادهها تأثیر معنیدار هریک از این متغیرها را نشان می دهد، و کارایی مدل اقناع محدودیت در درک ضربالمثل های زبان فارسی را پشتیبانی می کند.
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
پژوهش حاضر که در حوزه جامعه شناسی زبان انجام گرفته تلاشی است برای ارزیابی یکی از تفاوتهای رفتار زبانی زنان و مردان در چارچوب نظریه تسلط. هدف از انجام این پژوهش ارزیابی شاخص تسلط مکالمه ای قطع گفتار بر پایه نظریه تسلط در جامعه فارسی زبان و نیز بررسی عوامل سه گانه مؤثر بر قطع گفتار ( اظهار نظرهای مستقیم، انحراف از موضوع و قیدها و افعال تردید آمیز) می باشد. بر این اساس، شاخص قطع گفتار و شاخص های سه گانه مؤثر بر قطع گفتار در محیط های مختلط و همجنس در نظر گرفته شد وسپس این شاخص ها در چهل مصاحبه ی دو مرحله ای (۱۰ مرد و ۱۰ زن دانشجو در فاصله سنی ۱۸-۲۴ سال) مورد ارزیابی قرار گرفت. نهایتاً زنان و مردان در محیط های مختلف، بر اساس کاربرد قطع گفتار، رفتار متفاوتی از خود نشان دادند و نمود زبانی نگرشِ جنسیت مدار در جامعه امروز فارسی زبان ملموس بود و بر اساس این پژوهش، نوع رابطه هر کدام از شاخص های مؤثر بر قطع گفتار با قطع گفتار تدقیق شد و نهایتاً چارچوب ارائه شده توسط نظریه تسلط در میان فارسی زبانان، ناکارآمد، تشخیص داده شد.
دوره ۳، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۷ )
چکیده
این مقاله با هدف کشف ارتباط میان متغیّر اجتماعی جنس و ویژگیهای زبانی داستاننویسان زن، تلاش میکند با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و براساس الگوی لیکاف، نشانگرهای جنسیتی را در دو رمان أعشَقُنی از سناء شعلان (بهترین رمان زنانه اردن در سال ۲۰۱۳م) و پرنده من از فریبا وفی (بهترین رمان زنانه فارسی در سال ۲۰۰۲م) بررسی کند. نتایج پژوهش نشان میدهد که در رمان أعشَقُنی نزدیک به یکچهارم از واژههای رمان از ویژگی زبانی زنانه برخوردار است و زبان زنان در بیش از یکچهارم از واژههای رمان پرنده من نشاندهنده گویندۀ مؤنّث است. از آنجا که در هر دو رمان نویسنده، زنی است که درباره زنان مینویسد، بسامد استفاده از واژگان مخصوص زنان در نوشته آنها زیاد است. از دیگر ویژگیهای زبان زنان در این رمانها استفاده از تصویرگری دقیق و جزئینگر و بهرهگیری از رنگواژههای متعدد است. زنهای هر دو رمان به دلیل اعتماد بهنفس کمی که حاصل زیستن در جامعههایی مردسالار است از تردیدنماها، تشدیدکنندهها و تقریبنماهای بیشتری استفاده میکنند و از طریق پرهیز از بهکارگیری دُشواژهها و استفاده از درخواستهای غیرمستقیم، زبانی مؤدبانه را برای گفتگوهای خویش برمیگزینند که نشانگر ساختارهای زبانی گویندگانی محتاط و فرودست است.
دوره ۳، شماره ۷ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
جنسیت بهعنوان هویت اجتماعی افراد، نقش مهمی در شکلگیری اشعار عامه، بهخصوص اشعار محلی بختیاری دارد. این اشعار ضمن بازتاب ارزشها و باورهای مختلف زنان و مردان، در نهادینهکردن آنها تأثیر بسزایی دارند. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر جنسیت بر اشعار عامۀ بختیاری (ترانههای نوازشی، لالاییها، آهای گل و سوگسرودهها) است که با روش تحلیل محتوا و بر مبنای نظریۀ نابرابری جنسی واکاوی شدهاند. این اشعار براساس جنسیت به دو قسمت اشعار زنانه و مردانه تقسیم میشوند. خانه عرصۀ خصوصی و مهارت در انجام کارهای آن مانند نانپزی، شیردوشی و مهماننوازی، مختص زنان است. اجتماع و عرصۀ عمومی و صفتهایی مانند مجلسنشینی، سخندانی، عاقلی، جنگاوری و شجاعت مختص مردان است. نابرابری جنسی در فرهنگ بختیاری، به صورت عطوفتآمیز است؛ یعنی ضمن نگاه مثبت به زنان، آنها جایگاه پایینتری نسبت به مردان دارند.
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
باستان شناسی جنسیت شاخه ای از باستان شناسی اجتماعی است که به تحلیل و بررسی نظام جنسیت جوامع و هویت جنسیتی افراد و گروه های مختلف می پردازد. موضوع این پژوهش، بررسی نابرابری اجتماعی میان زنان و مردان در ایران دوره ساسانی است. اعمال گونه ای تبعیض جنسیتی و برتری مردان که بر ساختار اجتماعی و جنسیتی جامعه ساسانی استوار است، در مواد فرهنگی و منابع مکتوب این دوران نمود یافته است. هدف این مقاله، بررسی شرایط عمومی زنان- در مقایسه با مردان- و تبیین نقش و جایگاه آن ها در اجتماع ساسانی با توجه به تحلیل نظام جنسیت در این دوران است. برای این منظور، از تحلیل تطبیقی (مقایسه جایگاه زنان و مردان به عنوان دو گروه جنسیتی متفاوت) بهره گرفته و در کنار شواهد باستان شناختی، از متون دینی و حقوقی ایران ساسانی به عنوان شواهد مکمّل استفاده کرده ایم.
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
اهداف: هدف اصلی پژوهش پیش رو، تبیین اصول و کیفیت های فضایی پردیس های دانشگاهی بر اساس ترجیحات محیطی دختران دانشجو می باشد.
روش ها: ماهیت پژوهش از نوع کیفی اکتشافی می باشد که با تکیه بر روش شناسی تحلیل محتوا و مصاحبه های نیمه ساختار یافته عمیق با جمعا ۴۰ نفر از دانشجویان دختر دانشکده های ادبیات و علوم انسانی و علوم پایه در دو دانشگاه تهران و شهید بهشتی انجام شده است. مصاحبه ها و دستیابی به داده های مناسب تا مرحله اشباع نظری ادامه یافته است.
یافته ها: با توجه به روایت دختران دانشجو، هشت معیار جایگاه شهری، طرح چیدمان پردیس دانشگاهی، طرح معماری دانشکده، مهرانگیزی، برند دانشگاه، توجه به شانیت و حقوق دختران دانشجو، جذابیت فعالیت ها و رویدادهای دانشگاهی و اهمیت پاتوق گرایی در دانشگاه از کیفیت های محیطی موثر در ارتقاء حضور دختران دانشجو در پردیس های دانشگاهی می باشد.
نتیجه گیری: بر اساس ترجیحات محیطی زنان، علاوه بر عوامل کالبدی، عوامل غیر کالبدی نیز در حضورپذیری دختران در پردیس های دانشگاهی موثر می باشد. علاوه بر آن ممکن است فضا واجد کیفیت کالبدی مناسب باشد اما به گونه ای جنسیتی شده که حس انقیاد و تحت کنترل بودن به زنان می دهد. بدین منظور، کیفیت های کالبدی پردیس های دانشگاهی جهت ارتقاء حضور زنان لازم و نه کافی می باشد.
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
بحث و بررسی دربارۀ موضوع تجربۀ زنان و تفاوت آن با تجربۀ مردان، زمینهساز شکلگیری رویکردهای مختلفی در زمینۀ پیوند زبان و جنسیت شده است. زنان و مردان در کاربرد برخی از ویژگیهای زبانی (به ویژه آوایی) گرایشهای متفاوتی دارند و همین امر سبب تفاوت زبان آنان با یکدیگر می شود. تفاوتهای زبانی چندان آشکار و شناخته شده نیستند و گویندگان زبان نسبت به آن ها حساسیت و آگاهی زیادی ندارند؛ امّا از طریق بررسی آثار و نوشتههای زنان، میتوان به ویژگیهای یاد شده دست یافت. از میان انواع شعر، به دلیل پیوند عمیق رثا با عواطف و احساسات شاعر، این نوع ادبی بیش از سایر گونههای ادبی، زمینۀ انعکاس ذهنیات و افکار شاعر را فراهم می آورد و به همین دلیل ظرفیت تحلیل و بررسی از نظر بازتاب جنسیت زبانی را دارد. فن شعری رثا از مصیبت نشئت گرفته و احساسات و عواطف شاعر را بر می انگیزد تا اشعاری حزن انگیز بسراید و از این طریق مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد. در این پژوهش با روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از آرای محققان جامعهشناسی زبان، شعر «سعاد صباح»، از پیشتازان شعر رثای عربی در دورۀ معاصر را در سه سطح واژگانی، نحوی و بلاغی بررسی می کنیم و از این طریق، به تحلیل پیوند زبان و جنسیت در اشعار این شاعر می پردازیم. مهم ترین نتیجۀ حاصل از کاربست این نظریه در تحلیل مرثیه سعاد صباح، این است که رابطه تنگاتنگی بین عاطفه رثاء و جنسیت شاعر وجود دارد و عاطفه حزن بر اشعار سعاد صباح تأثیر مستقیم گذاشته است.
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
ضربالمثلها آینۀ فرهنگ هر جامعه هستند؛ از اینرو، با بررسی آنها میتوان به درک بهتری از باورها و نگرشهای گویشوران هر جامعه نسبت به زن و ارزشهای اجتماعی- فرهنگی مردم هر منطقه دست یافت. هدف از انجام این پژوهش، توصیف و تحلیل بازنمایی زنان در ضربالمثلها گیلگی (گونۀ اشکورات) است. دادههای این پژوهش از طریق مصاحبۀ ساختیافته با شصت نفر از گویشوران اصیل گیلکیزبان اشکورات (اعم از زن و مرد)- که بیش از ۴۵ سال سن داشتند و چندان متأثر از زبان فارسی معیار نبودند- گردآوری شد. از آنجا که روش انجام این تحقیق توصیفی- تحلیلی است، ضربالمثلهای گردآوریشده دربارۀ زنان، نخست از نظر معنایی تقسیمبندی و توصیف و سپس به هجده مقوله تقسیمبندی شدند. این مقولهها نشان میدهند که سه نوع تصویر یا بازنمایی از زنان در مثلها وجود دارد که به ترتیب فراوانی عبارتاند از: الف) بازنمایی منفی، ب) بازنمایی مثبت، ج) بازنمایی خنثی. توزیع این بازنماییها در چارچوب گفتمان انتقادی و مطالعات فمینیستی تحلیل شد. از یافتههای مهم پژوهش حاضر این است که در جامعۀ گیلکیزبان منطقۀ اشکورات مفهوم جنسیت بهعنوان ساختاری ایدئولوژیک درک میشود. بر اساس رابطۀ سلسلهمراتبی برتری و فرودستی، طبقۀ اجتماعی زنان فرودست شمرده میشود و زنان بهعنوان اعضای طبقۀ اجتماعی فرودست بدون مزیت خاص و بیشتر نادیده گرفته میشوند.