جستجو در مقالات منتشر شده
۶ نتیجه برای اندازه بنگاه
محمد علی فیضپور، میترا موبد،
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده
بنگاههای اقتصادی نیز مانند انسانها متولد میشوند و پس از طی مراحل مختلفی به صور مختلف میمیرند. بر این اساس، مرگ و نابودی بنگاه موضوعی حتمی و ناگزیر است و تنها میتوان با روشهایی آن را به تأخیر انداخت و در نتیجه شناخت و آگاهی درباره عوامل توقف بنگاه میتواند یکی از راههای به تأخیر انداختن این مسئله باشد. از این رو، هدف مقاله حاضر، بررسی تأثیر برخی از عوامل متعدد و محتمل (مانند محل استقرار، گروه صنعت، اندازه بنگاه و...) بر توقف بنگاههای صنعتی استان یزد در فاصله سالهای برنامه سوم توسعه (۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳) است.
دادههای این پژوهش از نرمافزار سازمان صنایع و معادن استان یزد استخراج گردیده است. این دادهها شامل ۱۵۳۹ بنگاه صنعتی است که تا ابتدای برنامه سوم توسعه به بهره برداری رسیده و از این تعداد ۱۷۵ بنگاه طی سالهای برنامه سوم متوقف گردیدهاند. برای تخمین عوامل موثر بر توقف بنگاههای صنعتی و با توجه به تفکیک بنگاه های مورد مطالعه به دو گروه، از تکنیک رگرسیونی پروبیت استفاده شده است. در مجموع نتایج این تحقیق نشان میدهد که استقرار در شهرکهای صنعتی و اندازه بنگاه تأثیری بر توقف آنها نداشته است. با این وجود، احتمال توقف بنگاه در بین گروههای مختلف صنعت متفاوت بوده و علاوه بر آن، احتمال توقف بنگاههای مسن کمتر از بنگاههای جوان است.
محمدعلی فیضپور، سعیده رادمنش،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
بنگاه های اقتصادی اگرچه با اندازه هایی کاملاً متفاوت به بازار وارد می شوند، اما واقعیت های موجود نمایانگر آن است که با گذشت زمان، توزیع اندازه بنگاه های جدیدالورود به فعالیت اقتصادی، از پراکندگی به همگنی بیشتر می گراید. این موضوع در ادبیات اقتصاد صنعتی با عنوان دینامیزم صنعتی شناخته شده است. در این حوزه و میان دیدگاه های متفاوتی که می کوشد تغییر در توزیع اندازه را با گذشت زمان توضیح دهد، دیدگاه یادگیری بر اساس تجربه[۱] دیدگاهی غالب است که بر اساس آن بنگاه های اقتصادی با هر اندازه ای به فعالیت وارد شوند، با گذشت زمان یاد خواهند گرفت که اندازه ای که آنها می توانند در بلندمدت در بازار باقی بمانند، چه میزان است. در این میان، بنگاه هایی که نتوانند در زمانی معقول به چنین یادگیری دست یابند، مجبور خواهند بود که از بازار خارج شوند. از این رو، بررسی نحوه توزیع اندازه بنگاه های اقتصادی در زمان ورود و تعدیل آن با گذشت زمان، موضوعی است که از هر حیث اهمیت یافته و نه تنها می تواند برای بنگاه های جدیدالورود کاربردی اساسی داشته باشد، بلکه می تواند با کاهش زمان تعدیل برای بنگاه های موجود، امکان بقای آنها را در بازار افزایش دهد. بر این اساس، بررسی این موضوع که تاکنون در اقتصاد ایران کمتر بدان توجه گردیده، موضوع اساسی این مقاله را تشکیل داده و بررسی آن در صنایع تولیدی ایران با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، کانون تمرکز این مقاله با استفاده از داده های بنگاه های صنعتی، جمع آوری شده توسط مرکز آمار ایران طی دوره ای ده ساله می باشد.
نتایج حاکی است که متوسط اندازه بنگاه های جدیدالورود در صنایع مورد بررسی، کوچکتر از این متوسط در بنگاه های موجود در صنایع مذکور بوده است. به عبارت دیگر و همسو با مطالعات انجام شده، بنگاه های اقتصادی صنایع تولیدی ایران نیز در مقایسه با بنگاه های موجود در اندازه هایی کوچکتر متولد می شوند. علاوه بر آن، پراکندگی گسترده اندازه این بنگاه ها در زمان ورود در اکثر صنایع با یادگیری طی دوره کاهش یافته و به سمت همگنی بیشتر و تعدیل اندازه گرایش یافته، همچنین نتایج نشان دهنده آن است که اگرچه در قریب به اتفاق صنایع منتخب مورد بررسی، متوسط اندازه بنگاه های جدیدالورود باقیمانده تا پایان دوره افزایش یافته، اما شدت افزایش در بین این بنگاه ها در سه گروه بنگاه (با اندازه ای کوچکتر از متوسط، نزدیک به متوسط و بزرگ تر از اندازه متوسط صنعت) قابل تفکیک است.
متوسط رشد اندازه بنگاه های در دامنه میانی، حدود نصف رشد گروه کوچکتر است، در حالی که این رشد برای بنگاه های در گروه بزرگتر حدود نصف گروه قرار گرفته در دامنه نزدیک به متوسط اندازه صنعت است. این موضوع به عنوان اساسی ترین یافته های بررسی دینامیزم صنعتی در اقتصاد ایران، نشان دهنده آن است که بر خلاف معمول، معیار کوچک و متوسط می تواند متناسب با نوع صنعت تغییر یافته و یا تحت تأثیر زمان قرار گیرد. بنابراین، اطلاق تعریفی مطلق برای مفهومی متغیر (بنگاه های کوچک، متوسط و بزرگ) با توجه به یافته های این پژوهش چندان منطقی به نظر نمی رسد.
[۱]. Learning by doing
احمد صدرائی جواهری،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۲ )
چکیده
رویکرد سنتی به موضوع اندازه بنگاه و نرخ رشد آن، بر مبنای تحلیل ایستای مقایسه ای استوار است. لذا موضوع تغییرات رشد را طی زمان در نظر نمی گیرد. بر اساس رویکرد سنتی نظریه بنگاه، بنگاه ها یا در سطح اندازه بهینه قراردارند و یا اگر در این سطح قرار ندارند، فرض می شود که به رشد ادامه می دهند تا به سطح بهینه برسند.
این مطالعه، رویکردی پویا را برای بررسی ارتباط بین اندازه بنگاه و نرخ رشد آن برای بنگاه های حاضر در صنعت بیمه طی سال های ۱۳۸۲ الی ۱۳۸۸ اتخاذ نموده است.
در این مطالعه دو روش برای بررسی اعتبار نظریه گیبرات در صنعت بیمه ایران به کار گرفته شده است. در روش اول، موضوع استقلال دو ویژگی مهم بنگاه ها شامل اندازه و رشد بررسی می شود. روش دوم، مبتنی بر رگرسیون داده های تلفیقی (تابلویی) است.
نتایج این مطالعه، اعتبار نظریه گیبرات را قویا رد می کند و نشان می دهد بنگاه های کوچک رشد سریع تری را نسبت به بنگاه های بزرگ تجربه نموده اند.
محمدعلی فیضپور، زهره احمدی، مهدی امامی میبدی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
ورود بنگاه به فعالیت اقتصادی می تواند نشانه پویایی اقتصاد باشد، اما اینکه بنگاه ها، زمان ورود چه میزان متناسب با اندازه بهینه وارد و یا در ادامه به آن همگرا می شوند، سؤالاتی است که برای پاسخ به آنها دو دیدگاه مطرح می باشد. در دیدگاه نخست، بنگاه پس از ورود با یادگیری از بازار، اندازه خود را تعدیل و به فعالیت ادامه می دهد. در دیدگاه دوم، بنگاه اندازه خود را تعدیل ننموده و در بلندمدت از بازار خارج می شود.
در این راستا، بررسی توزیع اندازه بنگاه های جدید در یکی از اصلی ترین صنایع تولیدی ایران (صنعت نساجی) هدف اصلی این پژوهش می باشد. داده های موردنظر شامل بنگاه های جدید نساجی در ۱۳۷۶ (مرکز آمار ایران) و پیگیری آن تا ۱۳۸۴ می باشد.
برای بررسی توزیع اندازه، از روش ناپارامتریک و معیارهای اشتغال، ارزش تولیدات و ارزش افزوده استفاده شده است. نتایج نشان دهنده آن است که توزیع اندازه اشتغال از الگوی یادگیری فعال پیروی نموده و خود را با شرایط بازار تطبیق نداده اند. اما بنگاه ها با معیارهای ارزش تولیدات و ارزش افزوده از الگوی یادگیری منفعل پیروی و به توزیع لگ نرمال همگرا شده اند. عدم توانایی بنگا ه ها در همگرایی اشتغال و توانایی آنها در همگرایی تولید و ارزش افزوده می تواند نشانه هایی از انعطاف ناپذیری بازارکار ایران بوده و بازنگری در قوانین آن برای انعطاف پذیری بیشتر اهمیت می یابد.
دوره ۱۵، شماره ۸۲ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
چکیده
در ادبیات اقتصادی، یک رابطه مشخص بین هزینه های تبلیغات و رشد بنگاه وجود ندارد و نتایج متضادی در مطالعات تجربی مشاهده شده است. این مقاله، تاثیر متغیرهای اندازه بنگاه و مخارج تبلیغات بر رشد بنگاههای صنعت مواد غذایی و آشامیدنی در بازه زمانی ۱۳۸۶-۱۳۷۶ را در ایران مورد بررسی قرار داده است. برآورد مدل با استفاده از دادهای ترکیبی و روش اثرات ثابت بیانگر آن است که تبلیغات دارای یک تاثیر مثبت و معنی دار بر رشد بنگاه می باشد. نتایج همچنین نشان دهنده مستقل بودن نرخ رشد بنگاه از اندازه بنگاه در ابتدای دوره میباشد.
کلید واژگان: اندازه بنگاه، مخارج تبلیغات، رشد بنگاه، صنایع مواد غذایی و آشامیدنی، داده های ترکیبی ، اثرات ثابت
دکتر ابوالقاسم مهدوی، دکتر آمنه جعفری قدوسی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده
تحقیقات بسیاری شتاب یافتن رشد اقتصادی از طریق توسعه مالی را تأیید کرده اند، اما در مورد اثر نابرابر توسعه مالی در یک کشور بر رشد بنگاههای آن با اندازههای مختلف هنوز کار چندانی صورت نگرفته و اثرات توزیعی توسعه مالی در میان بنگاهها به روشنی مشخص نیست. بر این اساس، در این تحقیق با استفاده از یک مدل تابلویی پویا نقش بنگاههای کوچک در صنایع مختلف بر اثرگذاری توسعه مالی بر توسعه صنعتی در اقتصاد ایران مورد بررسی قرار میگیرد. این بررسی روی ۲۲ صنعت مطابق با کدهای دو رقمی ISIC۴ برای دوره ۱۳۹۳-۱۳۸۳ با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته (GMM) صورت میگیرد. نتایج مدل، تأیید میکند که توسعه واسطههای مالی ارزش افزوده صنایعی را که بنگاههای کوچک بیشتری دارند، قویتر افزایشمیدهد. به عبارت دیگر، توسعه مالی از طریق توسعه بانکداری، اثر مثبت بیشتری روی توسعه بنگاههای کوچک نسبت به بنگاههای بزرگ دارد. این نتیجه برای توسعه بازار سهام معتبر نیست.