جستجو در مقالات منتشر شده


۷۸ نتیجه برای پروین


دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

بررسی معنای واژه با رویکرد معنا­شناسی شناختی، از رهگذر شبکه شعاعی، تغییر معنای واژه در بافت­های مختلف را در قالب الگویی نظام­مند تحلیل می­کند. در این نگرش، واژه معنای مرکزی دارد که این معنای مرکزی در مفاهیم فرعی نیز مشاهده می­شود. بر این اساس معانی فرعی که برای واژه مطرح می­شود به گونه­ای با معنای مرکزی گره می­خورد و شبکه معنایی شکل می­گیرد.  با توجه به اینکه این نظریه می­تواند توسعه های معنایی واژه را تبیین کند و چگونگی به وجود آمدن آنها را روشن سازد لذا بر آن شدیم تا با روش توصیفی تحلیلی برای تبیین شبکه معنایی ذکر در قرآن از آن بهره ببریم. پرداختن به واژه ذکر در ذیل این نظریه، ما را به نتایجی می­رساند که به قرار زیر است: یاد­آوری ارادی زبانی الله به همراه حضور قلب معنای مرکزی واژه ذکر است. این معنا هسته مرکزی شبکه معنایی منسجمی به شمار می­رود که از شش معنای شعاعی مبتنی بر معنای نخست تشکیل شده است. نسبت دوری و نزدیکی این معانی به معنای مرکزی با توجه به میزان فراوانی داده، مورد بازخوانی­شده، و میزان ایمانی که به سبب آن بازخوانی صورت می­گیرد، متفاوت است.

دوره ۰، شماره ۰ - ( مقالات پذیرفته شده در نوبت انتشار ۱۴۰۲ )
چکیده

موضوع چند­معنایی در سال­ های اخیر مد نظر زبان ­شناسان ایرانی با رویکردهای شناختی بوده است. به دلیل اهمیت این موضوع، نگارندگان به بازشناسی چند­معنایی صورت سادۀ فعل ijən/č/ (رفتن) در کردی کلهری بر پایۀ چند­معنایی اصول­مند )Evans & Green,۲۰۰۶ پرداخته ­اند. در این جُستار کیفی، داده­ها به روش میدانی از گفتمان روزمرۀ کُرد­زبانان کلهری( گردآوری شده و براساس انگارۀ مذکور و به روش توصیفی-تحلیلی بررسی و واکاوی شده­اند. شایان ذکر است که نگارندگان نیز از شم زبانی خود و دیگر گویشوران برای اصالت داده­ها بهره بردند. نتایج نشان داد که «­رفتن»، معنای سرنمون فعل ijən/č/ است و شبکۀ معنایی آن دارای چهل و پنج معنای مجزا، همچون «مسافرت کردن»، «رانندگی کردن»، «مهاجرت کردن»، «جاری شدن»، «غروب کردن»، «پایان یافتن»، «واریز کردن»، «ارسال کردن» و امثال آن­ها و شش خوشۀ معنایی است. همچنین، یافته­ها نشان داد که می­توان تبیین مطلوبی از چند­معنایی این فعل در کردی کلهری بر پایۀ رویکرد یاد­شده به­دست داد. بازنمایی چند­معنایی این فعل در کردی کلهری برای ادراک بهتر چند­معنایی فعل­های دیگر می­تواند سودمند باشد.
واژه­های کلیدی: رویکرد شناختی، چندمعنایی اصول­مند، ایوانز، گرین، فعل، کردی

دوره ۱، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده

این مقاله جستاری تحقیقی دربارۀ ساختار گزاره‌های شاعرانه و چگونگی کارکرد هنری آن‌ها در شعر فروغ فرخزاد است. بخش اول مقاله به طرح مباحث نظری دربارۀ کارکرد گزاره‌ها یا واحدهای گفتاری پایه اختصاص دارد. شیوۀ ارائۀ بحث‌ها در این بخش به نحوی است که ضمن تأملی انتقادی بر مباحث مطرح‌شده در معانی و بیان کلاسیک دربارۀ خبر یا واحد گفتاری پایه، دستاوردهای مطالعات ادبی معاصر را به ویژه در زبانشناسی، نظریه شعری در آرای فرمالیست‌های روسی و ساختارگرایان مورد توجه قرارمی‌دهد. بخش دوم، کاربرد مباحث مطرح‌شده در بخش اول در اشعار فروغ فرخزاد است. در این بخش گزاره‌های شعر فروغ به چند دسته اصلی تقسیم شده و شیوۀ ارائۀ تحلیل‌ها در مورد کارکرد این گزاره‌ها به نحوی است که تا حدود زیادی چگونگی تحولات هنری گزاره‌ها را در شعر او به کمک جدول‌های آماری نمایش می‌دهد.

دوره ۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده

این مقاله قصد دارد با برگشت به اواخر دهه چهل خورشیدی، شیوه‌های رایج آموزش زبان عربی در مراکز علمی، آموزشی و دانشگاهی آن زمان را بررسی کند و جایگاه طلایه‌داران آموزش زبان عربی به شیوۀ نوین را شناسایی کند و از این رهگذر به‌طور‌ویژه به نقد و بررسی شیوه آموزش زبان عربی دکتر حسین خراسانی در دهه ۴۰ خورشیدی بپردازد که به‌نوبه‌خود در آن زمان روش ابتکاری و بی‌نظیر در ایران بوده است. نامبرده با تألیف یک کتاب سه‌جلدی، سه جلد کتاب با نام روش مستقیمِ (Direct Methode) آموزش زبان و ادبیات عربی، توانست طرحی نو و جامع و شامل در آموزش زبان عربی به فارسی‌زبانان، دراندازد. مؤلف مرحوم، با الهام از الگو‌‌های رایج در آموزش زبان به شیوه مستقیم، قصد داشت تمام مهارت‌‌‌های چهارگانه زبان عربی را به انواع مخاطبان ایرانی و متناسب با فرهنگ و سابقه آشنایی ایرانیان با زبان عربی، در یک زمان‌بندی معلوم (۶۰ جلسه) یاد دهد؛ امری که درباره آموزش زبان عربی در زمان تألیف کتاب، سابقه نداشته است. اما متأسفانه کتاب‌‌های یاد‌شده نا‌شناخته مانده و جایگاه آن در فرایند آموزش زبان عربی در ایران مورد معرفی، بررسی و نقد واقع نشده است. این مقاله قصد دارد با معرفی همه‌جانبه این مجموعه، به نقد و بررسی آن بپردازد و در کنار محاسن آن، برخی کمبود‌‌های آن را بیان و بررسی کند.

دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده

تألیف در زمینه ادبیات تطبیقی عربی با عبد الرزاق حمیده، ابراهیم سلامه و نجیب العقیقی آغاز شد. هر یک کتاب هایی را با عنوان الادب المقارن برای تدریس در دانشگاه تألیف کردند. این کتاب ها بر خلاف عنوانشان «الادب المقارن» در محتوا ارتباطی به ادبیات تطبیقی نداشته و نتوانستند اصول این علم را بر اساس مکتب فرانسه ـ مکتب رایج عصر ـ تبیین نموده و تعریف روشنی برای آن ارائه نمایند تا بتوان بر اساس آن به بررسی نمونه های تطبیقی در این عرصه پرداخت؛ زیرا مؤلفان آن ها متخصص این رشته نبودند. تأسیس اصول ادبیات تطبیقی در کشور های عربی با محمد غنیمی هلال (۱۹۱۷-۱۹۶۷) آغاز شد. او با تألیف کتاب الادب المقارن به تبیین قواعد نظری و عملی این رشته پرداخته، ادبیات تطبیقی را بررسی روابط ادبیات ملی در خارج از مرزهای زبان آن ملت و مطالعه ارتباط تاریخی میان آن ها تعریف نموده و پژوهش های تطبیقی خود را بر اساس این اصول بنیان نهاده است. هلال در تألیف این کتاب از استادان فرانسوی اش اثر پذیرفته است. هلال با تدریس ادبیات تطبیقی در دانشگاه های مصر به تبیین مفاهیم این علم پرداخت و از این رهگذر شاگردان بسیاری تربیت نمود که آثار ارزشمندی را در این زمینه تألیف کردند. با مقایسه آثار آن ها با آثار هلال، شباهت های زیادی میان مباحث کتاب هایشان در دو حیطه نظری و تطبیقی (عملی) مشاهده می شود که بیانگر تأثیر هلال بر پژوهش های آن ها است. هدف این مقاله ، نشان دادن نقش هلال در تأسیس و تبیین مفاهیم نظری و عملی ادبیات تطبیقی عربی است که چگونه با وجود تلاش هایی که پیش از وی صورت گرفته، او بنیانگذار این علم گردیده و فعالیت های پس از خود را در این زمینه سمت و سو داده است.

دوره ۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

داستان پیامبران، بیان معجزات و سرگذشتِ پر‌ماجرا و آموزنده آنان از دیر‌باز به عنوان عناصری مؤثر به صفحات شعر و ادب راه ‌یافته و اسباب زیبایی اثر و توجه خواننده را موجب شده است. یکی از زیباترین، مؤثرترین و مورد‌توجه‌ترین این داستان‌ها، داستان عیسی مسیح (ع) است. در ادبیات گذشته، بیشتر برداشت‌های شاعرانه از ایشان، برگرفته از نگرش اسلامی به این شخصیت الهی بوده و نگرش مسیحی که در موارد مهمی با نگرش اسلامی در تضاد و تقابل است کمتر بروز یافته است. اما در ادبیات جدید و به‌ویژه شعر معاصر عربی و فارسی، این تلقی از مسیح (ع) با چرخشی قابل‌ملاحظه، سویه‌ای مسیحی به خود گرفته و مفاهیمی هم‌چون رنج‌های مسیح (ع)، مصلوب‌شدن ایشان، قربانی‌شدن ایشان برای پرداخت کفاره گناهان بشر و رستاخیز مسیح (ع) پس از مرگ، از انجیل به ابیات شاعران راه یافته است. این مفاهیم که امروزه به مفاهیمی اسطوره‌ای و نمادین در هنر مسیحی تبدیل شده‌اند، شاعران را در بیان آنچه از اضطراب‌های درونی، رنج ملت‌های ستمدیده، جور حاکمان و حکومت‌های بیدادگر و... می‌بینند، بسیار یاری می‌رسانند. ادونیس و احمد شاملو از شاعران نوپرداز و متجددی هستند که بخشی از اشعار خود را به ترسیمی نمادین و اسطوره‌ای از مسیح (ع) اختصاص داده‌اند. این پژوهش تطبیقی می‌کوشد با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی، به تحلیل و بررسی تطبیقی اشعار ادونیس و شاملو، با موضوع مسیح (ع) بپردازد و جلوه‌های مسیحی یا اسلامی این شخصیت دینی در شعر دو شاعر، نوع اسلوب دو شاعر در این‌گونه شعرها، نقاط اختلاف و اشتراک میان آن دو در برداشت‌های نمادین از مسیح (ع) میزان موفقیت یا ناکامی هر‌یک در استخدام این نماد را به بوته تحلیل و بررسی بسپارد.

دوره ۲، شماره ۸ - ( زمستان ۱۴۰۰ )
چکیده

هدف از تحقیق حاضر شناسایی و بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در فعالیت کوه‌پیمایی در رشته‌کوه بینالود بود. روش تحقیق حاضر توصیفی و پیمایشی بود. جامعۀ آماری این تحقیق شامل ۱۵۰ نفر از زنانی بود که در گروههای کوه‌پیمایی شهرستان نیشابور عضویت داشتند. ابزار اندازهگیری پژوهش، پرسش‌نامۀ محقق ساختهای بود که روایی صوری و محتوایی آن توسط دوازده نفر از متخصصان مدیریت ورزشی مورد تأیید قرار گرفت. ضریب آلفای کرونباخ پرسش‌نامه ۸۴/۰ محاسبه شد. در این پرسش‌نامه عوامل مؤثر بر مشارکت بیشتر زنان در فعالیت‌های کوه‌پیمایی در قالب سه شاخص شامل عوامل شخصی ـ خانوادگی، اجتماعی ـ فرهنگی و مدیریتی دسته‌بندی شدند.  براساس یافته‌های تحقق از میان شاخص‌های موردبررسی در مشارکت بانوان در فعالیت‌های کوه‌پیمایی به ترتیب مهم‌ترین عوامل شخصی و خانوادگی، سپس  اجتماعی ـ فرهنگی  و عوامل مدیریتی به‌دست آمده است. همچنین بین عوامل مؤثر بر مشارکت زنان در فعالیت‌های کوه‌پیمایی رشته‌کوه‌های بینالود براساس سن و تحصیلات تحقیق تفاوت معنی‌داری وجود دارد، اما براساس وضعیت تأهل و اشتغال تفاوت معنی‌دار نبود. 

دوره ۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

رئالیسم حقیقت را به شیوه­های گوناگون کشف و بیان می­کند. این شیوه­ها عبارت اند از تشریح جزئیات، تحلیل دقیق جامعه و تصویرکردن شخصیت در پیوند با محیط اجتماعی. محمود تیمور و محمدعلی جمال­زاده، بنیانگذاران داستان­نویسی عربی و فارسی هستند. این دو بیشتر داستان هایشان را در قالب رئالیسم به نگارش در می­آوردند. در این مقاله ابتدا فرازی از زندگی محمود تیمور و جمال زاده و جایگاهشان در ادبیات داستانی عربی و فارسی را بیان می کنیم، در ادامه شباهت و تفاوت­های گرایش­های رئالیستی این دو را مورد بحث قرار می دهیم و از رهگذر آن گرایش غالب رئالیستی و نگرش آن­ها به رئالیسم را بیان می کنیم.   پژوهش حاضر در پی بیان تفاوت­ها و شباهت های سبک رئالیستی این دو نویسنده است. بررسی این تفاوت­ها و شباهت ها با درنظر گرفتن مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به عنوان روش تحقیق تطبیقی است.  

دوره ۳، شماره ۵ - ( بهار و تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

باهم‎آیی ‎، کاربرد معمول دو یا چند واژه در کنار هم، با بسامد بالا و به گونه‎ای است که نتوان آن را تصادفی دانست. این پدیده زبانی در دوران معاصر، نظر بسیاری از ترجمه‎پژوهان را به خود جلب کرده و آنها را بر آن داشته است به رصد ترجمه باهم‎آیی‎ها در متون مختلف بپردازند. پژوهش حاضر با روشی توصیفی و تحلیلی، نخست به استخراج ۵۵ باهم‎آیی‎ وصفی و اضافی در قرآن و ترجمه آن در ده ترجمه معاصر قرآن کریم پرداخته و سپس به نقد و تحلیل این ترجمه‎ها همت گماشته است. نتایج تحقیق نشان می‎دهد عدم توجه مترجمان قرآن به این پدیده به عنوان یک واحد ترجمه، در موارد بسیاری، ترجمه‎هایی مختلف از یک باهم‎آیی یکسان قرآنی به دنبال داشته است و از طرفی مترجمان از باهم‎آیی‎های مختلف قرآنی، ترجمه‎هایی یکسان ارائه داده‎اند. در پایان، راه‎حل‎هایی برای این چالش‎ها پیشنهاد شده است مترجمان از پیش معادل‌هایی برای ترکیبات هم‌آیند قرآنی تعیین نموده و بر اساس آن، در سراسر ترجمه، یکسان‌سازی شود.

دوره ۴، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده

استفاده از نانوداروها بهخصوص نانو آنتی‌بیوتیک‌ها موجب افزایش کارایی آنها می شود. آزادسازی یکنواخت‌تر آنتی بیوتیک یکی از مزایای نانو بودن آن است. هم‌چنین با استفاده از تولید نانودارو می‌توان آن‌ها را به صورت پماد یا برچسب تهیه کرد تا از طریق پوست جذب ناحیه دارای عفونت شود و بدین ترتیب عوارض جانبی آن را کاهش داد. آموکسی‌سیلین یکی از پرکاربردترین آنتی‌بیوتیک‌های مورد استفاده در جهان است که درصورت ارتقا به صورت نانوذرات، می‌توان از افزایش مصرف آنتی‌بیوتیک‌های قوی دیگر جلوگیری کرد. تعیین مکانیسم تشکیل نانوذرات این دارو یک عامل مهم جهت تولید تجاری آن می‌باشد. هدف از انجام این تحقیق، تعیین مکانیسم هسته‌زایی و زمان القای کریستالیزاسیون نانوذرات آموکسی‌سیلین می باشد. از مواد فعال سطحی CTAB و SDS برای جلوگیری از کلوخه شدن نانوذرات تهیه شده استفاده شد، بنابراین اثر غلظت آموکسی‌سیلین و غلظت پایدارکننده بر روی فرآیند کریستالیزاسیون بررسی گردید. در این پروژه از روش ترکیبی کریستالیزاسیون القایی-واکنشی برای تولید نانوذرات آموکسی‌سیلین بهره گرفته‌شد. در این روش توسط واکنش آموکسی‌سیلین با سدیم‌هیدروکساید، آموکسی‌سیلین‌سدیم تولید شد که انحلال‌پذیری آن در آب نسبت به آموکسیسیلین بسیار بالاتر است. سپس با افزودن هیدروکلریکاسید، آموکسی‌سیلین بازیابی شده و فوق اشباع ایجاد خواهد شد و کریستال‌های آموکسی‌سیلین در اثر فوق اشباع بهوجود خواهند آمد. تمامی آزمایشات دومرتبه تکرار شدند. برای تعیین ویژگی‌های نانوذرات آموکسی‌سیلین از آنالیزهای SEM و DLS استفاده شد که نتایج نشان می‌دهد ذرات با سایز میانگین ۵۰ نانومتر تشکیل شده‌اند و پایداری ذرات نسبت به کلوخه شدن نیز تا یک هفته پس از تشکیل تایید شد. نتایج حاصل از آزمایشات نشان ‌می‌دهد که مکانیسم هسته‌زایی از نوع اولیه با میانگین ضریب تبیین (R۲) برابر ۹۸۸۷/۰ بوده و افزودن ماده پایدارکننده تاثیری در مکانیسم هسته‌زایی نداشته است.
 


دوره ۴، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۴)- ۱۳۹۲ )
چکیده

آموزش قواعد در تمامی زبانها به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای متخصصان آموزش زبان مطرح است؛ در زبان عربی به دلیل ویژگی­های خاص ساختاری و دستوری، قواعد و آموزش آن ها از دیرباز مورد توجه مدرسان و متخصصان بوده است. در ایران نیز از قدیم آموزش قواعد زبان عربی از مهم ترین بخش­های آموزش این زبان بوده است، به طوری که بسیاری از بزرگان و مؤلفان کتاب­های قواعد صرفی و نحوی در زبان عربی، ایرانی هستند. امروزه یکی از مهم ترین بخش­های چالش برانگیز حوزه آموزش زبان عربی در ایران، آموزش قواعد آن است. در رشته زبان و ادبیات عربی با اینکه بیست واحد درسی در مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات عربی به درس نحو اختصاص داده شده است، به نظر می رسد که دانشجویان در مرحله کاربردی قواعد عربی دچار ضعفهای فراوانی هستند؛ زیرا سالها است که قواعد با روشهای قدیمی تدریس میشوند و بسیاری از استادان از فنون جدید و مناسب تدریس قواعد استفاده نمی کنند. در این پژوهش می کوشیم با روش پیمایش و ابزار پرسشنامه، به بررسی روشهای تدریس و میزان اجرای فنون مناسب تدریس قواعد عربی در دانشگاه­ها بپردازیم. یافتههای پژوهش نشان میدهد در تدریس قواعد، بیشتر از روش سنتی قیاسی استفاده میشود و به فنون جدید تدریس، همچون استفاده از تکنولوژی و فن مشارکتی توجه چندانی نمی­شود.

دوره ۴، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۴)- ۱۳۹۲ )
چکیده

در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی می کنیم. این داستان به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانه- ­معناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را به وجود می­آورد. البته فرمانده، به عنوان شَوِش­گزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش می­شوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیده اند، کنش­های اصلی همزمان انجام می­شود؛ مبارزان عملیات را شکل می­دهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات می­پردازد. به ترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام می­رسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکل­گیری ساختار معنایی و روایی داستان، به ویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگی­های روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکل­گیری معنا را به دست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی می کنیم.

دوره ۴، شماره ۲ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

زندگی و سرگذشت عاشقان، اغلب دست مایه­ی راویان و ناقلان بوده و به این سبب، داستان­های عاشقانه در ادبیات ملت­های گوناگون فضایی گسترده را پوشش داده­است. این داستان­ها شباهت­های زیادی در ساختار دارند که گاهی این شباهت­ها از تأثیر و تأثر نشأت گرفته است. داستان لیلی و مجنون از معروف­ترین و کهن­ترین داستان­های عربی به شمار می­آید که تأثیر زیادی بر گسترش داستان­های عاشقانه در ادبیات فارسی داشته است. ادیبان ایرانی به این داستان توجه بسیاری داشته­اند و داستان‌هایی عاشقانه با همین نام پدید آورده‌اند؛ همچنین در ادبیات فارسی داستان‌هایی گفته‌شده که از دیدگاه ساختار، با این داستان عربی شباهت‌های زیادی دارند، مانند داستان «عزیز و نگار».
  این نوشتار می‌کوشد تا در چشم‌اندازی تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، همگونی­ها و تفاوت­های دو داستان نام‌برده را از دیدگاه ساختارگرایی بررسی کند؛ همچنین میزان شباهت و تفاوت‌های داستان لیلی و مجنون عربی را با منظومه عزیز و نگار بر اساس مکتب آمریکایی بیان کند. در نتیجه باید گفت داستان عزیز و نگار به عنوان نماینده جمعی از داستان­های عاشقانه فولکلور از تأثیر ادبیات رسمی بی­نصیب نمانده است؛ همچنین داستان­های عاشقانه، چه رسمی چه عامیانه، ایرانی و غیرایرانی، نشانه‌ها و ساختار مشترکی دارند که آن‌ها را به هم نزدیک می­کند.
 

دوره ۴، شماره ۴ - ( شماره ۴ (پیاپی ۱۶)- ۱۳۹۲ )
چکیده

بحث و بررسی دربارۀ موضوع تجربۀ زنان و تفاوت آن با تجربۀ مردان، زمینه­ساز شکل­گیری رویکردهای مختلفی در زمینۀ پیوند زبان و جنسیت شده است. زنان و مردان در کاربرد برخی از ویژگی­های زبانی (به ویژه آوایی) گرایش­های متفاوتی دارند و همین امر سبب تفاوت زبان آنان با یکدیگر می شود. تفاوت­های زبانی چندان آشکار و شناخته شده نیستند و گویندگان زبان نسبت به آن ها حساسیت و آگاهی زیادی ندارند؛ امّا از طریق بررسی­ آثار و نوشته­های زنان، می­توان به ویژگی­های یاد شده دست یافت. از میان انواع شعر، به دلیل پیوند عمیق رثا با عواطف و احساسات شاعر، این نوع ادبی بیش از سایر گونه­های ادبی، زمینۀ انعکاس ذهنیات و افکار شاعر را فراهم می آورد و به همین دلیل ظرفیت تحلیل و بررسی از نظر بازتاب جنسیت زبانی را دارد. فن شعری رثا از مصیبت نشئت گرفته و احساسات و عواطف شاعر را بر می انگیزد تا اشعاری حزن انگیز بسراید و از این طریق مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهد. در این پژوهش با روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از آرای محققان جامعه­شناسی زبان، شعر «سعاد صباح»، از پیشتازان شعر رثای عربی در دورۀ معاصر را در سه سطح واژگانی، نحوی و بلاغی بررسی می کنیم و از این طریق، به تحلیل پیوند زبان و جنسیت در اشعار این شاعر می پردازیم. مهم ترین نتیجۀ حاصل از کاربست این نظریه در تحلیل مرثیه سعاد صباح، این است که رابطه تنگاتنگی بین عاطفه رثاء و جنسیت شاعر وجود دارد و عاطفه حزن  بر اشعار سعاد صباح تأثیر مستقیم گذاشته است.

دوره ۴، شماره ۹ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده

فرهنگ و ادبیات آیینی ایران ریشه در اعتقادات دینی و پیوند عمیق عاطفی با معصومین، به‌خصوص امام رضا (ع)، دارد و از این آبشخور‌های ارزشمند و متعالی بهره‌مند شده ‌است. تحلیل و تبیین آیین‌های نمادین و ادبیات آیینی رضوی عامه، علاوه‌بر تبیین پیوندهای آن با فرهنگ رضوی و شخصیت امام رضا (ع)، معتقدات و باورهای ما را نیز غنا و گسترش می‌دهد. آیین‌های نمادین و ادبیات عامۀ رضوی و کارکرد و برآیند آن، مانند توسل‌جویی، هویت‌بخشی، انسجام‌یابی، همبستگی، کاستن از روزمرگی، ایجاد امید و شادی در میان نسل معاصر از نظر مؤلفه‌های تربیتی و ایجاد خودباوری بسیار مهم است؛ زیرا این کارکردها و آثار آن در تعمیم درک بهتر آموزه‌های دینی و گسترش آن در میان نسل‌های جوان، نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کنند. این پژوهش برخی آیین‌های نمادین رضوی ازجمله چاووشی‌خوانی، نصب عَلم، بستن شال و روسری، نذورات، جاسبزی، سوغاتی‌های‌ زیارتی، دخیل‌بستن به پنجره فولاد، آب‌نوشی از سقاخانۀ اسماعیل طلایی، گنبدنمای رضوی و مژدگانی، و نیز ادبیات آیینی رضوی عامه مانند لالایی، مولودی‌خوانی، نوحه‌خوانی، کارآوا و ماشین‌نگاره‌های مردمی را که متأثر از فرهنگ رضوی هستند، با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی و تبیین می­کند‌ و نشان می‌دهد که شخصیت امام رضا(ع) با ویژگی‌های برجسته‌ای در فرهنگ و ادبیات عامه ایرانی متجلی شده‌ و آن را آیینی کرده ‌است.

دوره ۵، شماره ۱ - ( شماره ۱ (پیاپی ۱۷)- ۱۳۹۳ )
چکیده

در مقاله حاضر، توزیع بسامدی و درصدی انواع زمان را در سه دفتر چهارم، پنجم و ششم مثنوی با رویکرد «سبک شناسی رایانشی پیکره ای» بررسی کرده ایم که هدف از آن، کشف جنبه هایی از صدای دستوری، سبک روایی و میزان واقع گرایی در دفاتر ذکر شده است. مبانی نظری و کاربردی پژوهش، تلفیقی از «نظریه نقش گرایی هلیدی» و دستور سنتی فارسی است و پیکره زبانی آن شامل۱۵۸۹۰ فعل است که به روش نمونه گیری نظام مند از جامعه آماری دفاتر فوق، انتخاب و شانزده متغیر زمان در آن تحلیل شده است. یافته های آماری نشان می دهد که انواع زمان حال با ۶۴ درصد، بیشترین و آینده با سه درصد کمترین بسامد را دارند، زمان گذشته نیز ۳۵ درصد زمان ها را به خود اختصاص داده است. نمود گذشته چهار درصد و نمود حال، صفر است؛ امر، نهی و الزام نیز شامل هجده درصد می شود. درصد بالای زمان حال بیانگر این است که مولانا، فلسفه «روان شناسی انسان گرایانه» داشته و به زندگی در «اینجا و اکنون» می اندیشیده است. همچنین وی از داستان ها و رویدادهای گذشته نیز برای تبیین احوال افراد استفاده کرده که زمینه گفت وگو و چندصدایی حال و گذشته را موجب شده است.  

دوره ۵، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۱۸)- ۱۳۹۳ )
چکیده

«گفته های داستانی» ابزار بیان سخنان و اندیشه ها و بستری مناسب برای پیشبرد حوادث داستان است که بخش گسترده هر داستان را تشکیل می­دهد؛ «راویت­گر» باید به­گونه­ای آن­ها را در داستان بازنمایی کند که خواننده عمیقاٌ با داستان آشنا شود؛ از این­رو سبک­شناسی بازنمایی گفته­های داستانی برای درک بهتر داستان ضروری می­نماید. شیوه­های بازنمایی گفته­های داستانی که از رابطه راویت گر با شخصیت­های داستانی به دست می­آید، به پنج گونه مستقیم، غیر مستقیم، مستقیم‎آزاد، غیر مستقیم‎آزاد و گزارش روایتی تقسیم می­شود. مقاله پیش­رو، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و ضمن ارائه جامعه کامل آماری از گفته­های داستانی، به تحلیل رمان الصبار (۱۹۷۶) می­پردازد. یافته­ها، نشان می­دهد که شیوه­های بازنمایی گفته مستقیم، گزارش روایتی و گفته مستقیم آزاد، به ترتیب بیش­ترین بسامد کاربرد را در رمان دارند؛ روایت‎گر، با استفاده از شیوه­های گفتة‎ مستقیم و مستقیم آزاد به شخصیت­ها اجازه داده تا به طور مستقیم با خوانندگان ارتباط برقرار کرده و آن­ها را با دغدغه­های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود آشنا نمایند؛ گاهی نیز خود زمام حوادث داستان را به دست گرفته و با شیوه گزارش روایتی، حوادث داستان را به پیش می­برد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوه­های بازنمایی سخنان در رمان الصبار و تعیین بسامد کاربرد هر یک از شیوه­ها می­باشد.

دوره ۶، شماره ۲ - ( شماره ۲ (پیاپی ۲۳)- ۱۳۹۴ )
چکیده

برپایۀ نظریۀ «منطق گفت‌وگویی» میخائیل باختین، رمان بیش از هر چیز، یک پدیدۀ زبانی است که اصالت آن با ویژگی «چندزبانی»­اش پیوند دارد. زبان در چارچوب علم فرازبان­شناسی، از رویکردهای اجتماعی و ایدئولوژیکی مختلف سخنگویان حکایت دارد. رمان­نویس دنیای متکثر از لحن‌ها، صداها و جهان­بینی­های متنوع را در ساختار زبان رمان، در سخن شخصیت‌ها، سخن راوی و زبان انواع ادبی و غیر­ادبی به‌کار می­گیرد و نظام می­بخشد. در این جستار، با دقت در مؤلفۀ «چندزبانی» موردنظر باختین، کاربست آن را از دریچه نقد فمنیستی (بررسی ویژگی‌های آثار نویسندگان زن) مورد توجه قرار می‌دهیم و با شیوۀ توصیفی- تحلیلی، ویژگی «چندزبانی» در رمان «چراغ­ها را من خاموش می‌کنم» پیرزاد را بررسی می­کنیم. پیرزاد در این رمان، تفاوت­های اجتماعی و فرهنگی را در لایه­های زبانی رمان به­کار بسته­است تا از خلال زبان­های متنوع اجتماعی و در نظام زبانی چندگانه، دیدگاه زنانه را مطرح کند. دیدگاه زنانۀ مورد­نظر نویسنده، در گفتمان دوصدایی متشکل از زبان رمان (نویسنده) و گسترۀ زبان راوی، زبان انواع ادبی و غیر­ادبی و زبان شخصیت­ها متجلی می‌شود و در این دوصدایی، ویژگی زنانه­نویسی رمان متمایز می­ گردد.

دوره ۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده

با توجه به نقد جامعه‌شناختی ادبیات که به بررسی محیط جامعه و اثر پرداخته و مهارت ادیب را در انعکاس حوادث جامعه و محیط نشان می‌دهد، پژوهش مذکور تلاش کرده تا با روش توصیفی- تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی داستان‌های کوتاه غسّان کنفانی نویسنده‌ی برجسته‌ی فلسطینی و قاسمعلی فراست نویسنده‌ی شهیر ایرانی را از منظر نقد جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار دهد تا تصویری از سال‌های(۱۹۴۸- ۱۹۶۷م.) از جامعه‌ی فلسطین و حوادث جنگ تحمیلی در ایران(۱۳۵۹- ۱۳۶۷ هـ.ش) و سال‌های بعد از آن را در حوزه‌ی ادبیات جنگ و دفاع از لابه‌لای سطور به نمایش بگذارد. هدف آن است که روی‌کردِ دوگانه یا همسویِ دو مؤلف به مقولات آسیب‌زای اجتماعی واقتصادی از منظر نقد جامعه‌شناختی تبیین گردد. همچنین این پژوهش، نحوه‌ی کاربستِ عناصر فرهنگی ومؤلفه‌های معرفتی در نزد دو نویسنده، با تکیه بر نگاه نقّادانه‌ی آن دو مورد واکاوی قرار میگیرد. نتایج میگوید هردو نویسنده باسبکی رئالیستی وانتقادی حوادث و اوضاع سیاسی، تاریخی و اجتماعی جامعه‌ی خود را به نمایش گذاشته و به نیروهای مسلح و نظامی، شخصیت زنان توجه داشته‌اند. غسّان از اوضاع وخیم اقتصادی، دخالت عوامل بیگانه در جامعه و جهل و بی‌سوادی انتقاد می‌کند و فراست نیز از نتایج منفی دنیای مدرن، فاصله‌ی طبقاتی سخن گفته و در باب جنگ، حال و احوال رزمندگان و جانبازان را توصیف می‌کند. در زمینه‌ی فرهنگی هر دو نویسنده مقام شهادت را می‌ستایند و جلوه‌های عالم معنویت و آلام درونی انسان را گوش‌زد می‌کنند. درون‌مایه‌ی هر دو داستان‌ها استبدادستیزی و معضلات اجتماعی جامعه و رنج‌ها و ناکامی‌های انسان معاصر است.

دوره ۶، شماره ۵ - ( شماره ۵ (پیاپی ۲۶)- ۱۳۹۴ )
چکیده

زبان‌شناسی متن و موضوعات متعدد مربوط به آن، ازجمله عنصر انسجام، پیشینه‌ای نسبتاً جدید در حوزه زبان‌شناسی و به‌تبع آن، در حوزه­های نقد ادبی دارد. مانند بسیاری از نظریات زبان‌شناختی و ادبی معاصر، خاستگاه این شاخه علمی نیز غربی است. نظریه‌ها و رویکردهای وارداتی دربین زبان‌شناسان و صاحب‌نظران عرب با بازخوردهای متفاوت همراه است. برخی با نگاهی متعصبانه، بسیاری از نظریات نوظهور در حوزه ادبیات و زبان‌شناسی (بینامتنیت، دریافت، خوانش، ساختگرایی و ...) را در گنجینه میراث ارزشمند عربی موجود می­دانند که البته در برخی موارد درست است، برخی آن را نگرشی نو و بی­سابقه در پژوهش‌های زبانی عرب می­دانند و برخی دیگر با اینکه در رویکردی معتدلانه، کلیت این‌گونه نظریات را غربی می­دانند، می‌کوشند که نظریات و رویکردهای وارداتی را با آنچه ویژگی‌های متمایز زبان عربی و میراث پربار لغوی و نقدی عرب می­دانند تلفیق و به‌اصطلاح منطبق و بومی‌سازی کنند. در این مقاله، با روشی توصیفی- ­تحلیلی آراء و ایده­های صاحب‌نظران معاصر عرب درمورد زبان‌شناسی متن و انطباق انسجام با زبان عربی را بررسی می‌کنیم. نتایج تحقیق نشان می­دهد که بیشتر این افراد بر عدم تناسب برخی عوامل انسجامی مطرح در الگوی هالیدی با زبان عربی تأکید می‌کنند و می‌کوشند این موارد را با حذف یا افزایش عواملی دیگر، به‌اصطلاح بومی­سازی کنند.  

صفحه ۱ از ۴    
اولین
قبلی
۱