جستجو در مقالات منتشر شده
۲ نتیجه برای شاهنوشی
مریم مقیمی فیض آبادی، ناصر شاهنوشی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۱ ۱۳۹۱ )
چکیده
سوختهای فسیلی، یکی از نهاده های مهم مصرفی در بخش های تولیدیاند که در ایران با قیمت بسیار پایینتر از قیمت جهانی در اختیار تولیدکنندگان و مصرفکنندگان قرار میگیرند و سهم زیادی از یارانه پرداختی را به خود اختصاص میدهند. یارانههای انرژی با تأثیر بر هزینه و قیمت کالاها و خدمات، تغییرات پیچیدهای در اقتصاد از طریق تخصیص منابع به وجود میآورد، که دارای آثار گستردهای میباشد.
در این مقاله، یک الگوهای تعادل عمومی قابل محاسبه (CGE) تدوین و اطلاعات مربوط به آخرین جدول داده- ستانده در سال ۱۳۸۰ خراسان رضوی و حسابهای ملی ایران در همین سال در قالب ماتریس حسابداری اجتماعی به عنوان پایه آماری به کار گرفته شده است و اثرات حذف یارانه سوخت بر تغییرات تولید، هزینه و قیمت در قالب مدل تعادل عمومی محاسباتی مورد بررسی قرارگرفته است.
نتایج به دست آمده نشان میدهد با حذف یارانه سوختهای فسیلی شاخص تولید، هزینه و قیمت کالاهای تولیدی بخشهای مختلف افزایش مییابد و بالاترین رشد تولید و هزینه، مربوط به بخش گاز طبیعی و بالاترین افزایش قیمت، مربوط به بخش فرآوردههای نفتی میباشد.
سناریوی حذف یکباره با افزایش تولید کمتر و افزایش هزینه بیشتر نسبت به دیگر سناریوها، ترجیح داده میشود؛ زیرا پس از آزادسازی قیمتها، بار روانی این افزایش قیمت در یک سال تحمیل میشود.
کاظم فرهمندگلیان، ناصر شاهنوشی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ ۱۳۹۲ )
چکیده
امروزه سیاستگذاران و اقتصاددانان، انتظارات عقلایی را به طور وسیع در سیاست های پولی، مالی و تنظیمی مورد استفاده قرارمی دهند تا عملکرد اقتصادی کشورشان را بهبود بخشند. در تعدادی از الگوهای مرتبط با این سیاست ها، انتظارات با فرض عقلاییبودن و داشتن اطلاعات کامل در زمینه علم اقتصاد پایه گذاری شده است. اما در واقع فعالان اقتصادی درباره تعدادی از پارامترهای این مدل ها اطلاعات کافی و کاملی ندارند. این پارامترهای نامعلوم را می توان در طول دوره فرایند یادگیری در چارچوب انتظارات عقلایی تخمین زد.
در این مطالعه، تأثیر سیاست های دولت بر تورم بر مبنای انتظارات عقلایی تحت فرایند یادگیری، الگوسازی شده است. دادههای مورد استفاده در این مطالعه از بانک مرکزی ایران (۱۳۸۸-۱۳۶۸) و همچنین از برنامههای توسعه اقتصادی ایران گرفته شده است.
نتایج مطالعه نشان داد که تورم موجود در کشور، بیشتر از ساختار اقتصاد کشور و سیاستهای دولت ناشی میشود و انتظارات تورمی مردم سهم ناچیزی در آن دارد. همچنین بر اساس نتایج حاصله فرایند یادگیری در ایران به سمت انتظارات عقلایی همگرا خواهد شد، لذا سیاستهای اتخاذی توسط دولت برای کاهش تورم و افزایش اشتغال، ناکارآمد میباشد و پیشنهاد میشود که دولت از سیاستهای غیرمنتظره و ناگهانی جهت مؤثر واقع شدن برنامههای خود استفاده کند.