جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱۳۶ نتیجه برای نوع مقاله:


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هدف پژوهش پیش­ رو مطالعۀ جوانبی از مسأله معنای ضمنی است که نشان می­دهند زبان برای بیان این معنا آن را شاخص­ گذاری می­کند. از این رو، مواردی که در اینجا بررسی شده­ اند، در وهلۀ اول، می­بایست مستمسکی برای ایجاد حساسیت به ظرافت­های خارق­ العاده زبان برای پردازش این معنا تلقی شوند که در پیش­ فرض ما، تنها در صورتی به درستی شناخته می­شود که پویایی ذاتی ­اش را به آن برگردانیم و مسیر تحولش را برای هریک از گزاره­ ها به صورت انحصاری دنبال کنیم. در عین حال، نتایج به دست آمده این فرصت را در اختیار ما قرار داد که با بهبود برخی آرای گذشته به پیشبرد مباحث این حوزه یاری رسانیم. خوانش ما از موضوع و نتایج تحلیل­ها این باور را نزد ما تقویت کرد که اظهارنظر درباره معنای ضمنی بدون توجه به فرآیند تولید آن آمیخته به نوعی دگماتیسم خواهد بود که رفع آن در گروی اذعان به نقشی است که معنای صریح در این میان دارد، چرا که به نظر ما معنای صریح و ضمنی دو ساحت جدا و مستقل از یکدیگر نیستند.در نتیجه در طول بحث کوشیده­ ایم تا متغیرهایی را که از گزاره­ ای به گزارۀ دیگر و از بافتی به بافت دیگر متحول می­شوند و ممکن است نادیده گرفته شوند، در تحلیل­ها دخالت داده تا بتوانیم علیرغم جهت­ گیری­های خود که در بستر مجموعه­ای از تعاریف جدید شکل می­گیرند، همچنان در اظهارنظر نسبی­ گرا باقی بمانیم. ...

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

بررسی معنای واژه با رویکرد معنا­شناسی شناختی، از رهگذر شبکه شعاعی، تغییر معنای واژه در بافت­های مختلف را در قالب الگویی نظام­مند تحلیل می­کند. در این نگرش، واژه معنای مرکزی دارد که این معنای مرکزی در مفاهیم فرعی نیز مشاهده می­شود. بر این اساس معانی فرعی که برای واژه مطرح می­شود به گونه­ای با معنای مرکزی گره می­خورد و شبکه معنایی شکل می­گیرد.  با توجه به اینکه این نظریه می­تواند توسعه های معنایی واژه را تبیین کند و چگونگی به وجود آمدن آنها را روشن سازد لذا بر آن شدیم تا با روش توصیفی تحلیلی برای تبیین شبکه معنایی ذکر در قرآن از آن بهره ببریم. پرداختن به واژه ذکر در ذیل این نظریه، ما را به نتایجی می­رساند که به قرار زیر است: یاد­آوری ارادی زبانی الله به همراه حضور قلب معنای مرکزی واژه ذکر است. این معنا هسته مرکزی شبکه معنایی منسجمی به شمار می­رود که از شش معنای شعاعی مبتنی بر معنای نخست تشکیل شده است. نسبت دوری و نزدیکی این معانی به معنای مرکزی با توجه به میزان فراوانی داده، مورد بازخوانی­شده، و میزان ایمانی که به سبب آن بازخوانی صورت می­گیرد، متفاوت است.

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مهارت نوشتن یکی از مهارت­های دشوار در یادگیری هر زبانی است. زبان­ آموز باید کلمات مناسب را انتخاب کرده و آن­ها را در چارچوبی درست قرار دهد. گاهی این دشواری به سبب کثرت قواعد زبان عربی و پیچیدگی آن برای عربی­آموزان فارسی­ زبان دو­چندان می­شود. از طرفی، در مهارت نوشتن، هدف یادگیری همه قواعد زبان نیست، بلکه دستورزبان باید در خدمت محتوا باشد. بنابراین انتخاب قواعدِ ضروری و اولویت­بندی آموزش این قواعد در پیشبرد یادگیری آسانتر و سریعتر نگارش عربیِ توسط زبان­آموزان حائز اهمیت است. در این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی -تحلیلی و با استفاده از پرسشنامه به سطح­بندی دستور زبان عربی پرداختیم تا به تسهیل و تسریع فرآیند آموزش و یادگیری مهارت نوشتن به زبان عربی توسط دانشجویان کارشناسی رشته زبان و ادبیات عربی  کمک نماییم. برای رسیدن به این هدف، پرسشنامه­ ای محقق­ ساخته را بین ۱۶ استاد و متخصص زبان عربی توزیع کردیم تا اولویت‌های دستور زبان عربی را در سه سطح مبتدی، میانی ​​و پیشرفته مشخص نمایند. براساس نظرات متخصصان، مؤلفه ­های ترتیب سازه و ادوات استفهام برای تدریس در سطح مبتدی، مؤلفه­ های اسم موصول و ساخت سببی و نظام حالت برای سطح میانی، و دو مؤلفه وجه فعل و نمود برای سطح پیشرفته سطح­بندی شدند. همچنین نتایج نشان داد که اکثر متخصصان بر رعایت اولویت ارائه قواعد مشابه در مراحل اولیه آموزش تاکید دارند و به تبع تدریس موارد مختص زبان عربی و نیز قواعد متفاوت بین زبان فارسی و عربی را برای سطوح بالاتر مناسب می­دانند. 


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر، ارزیابی مهارت‌ ارتباطی کاربردشناختی در بیماران بزرگسال آسیب‌دیده نیمکرۀ راست و چپ فارسی‌زبان با استفاده از نسخه فارسی «پروتکل ارزیابی مهارت‌های ارتباطی مونترال (ام. ای. سی.)» بود. ۱۰ بیمار آسیب‌دیده نیمکرۀ راست و چپ فارسی‌زبان که دچار سکته مغزی شده بودند، جامعه آماری پژوهش را تشکیل می‌دادند. دو دسته آزمون‌ در پژوهش حاضر مورد استفاده قرار گرفتند :آزمون‌های غربالگری و خرده‌آزمون‌های مهارت کاربرد‌شناختی پروتکل ارزیابی مهارت‌های ارتباطی مونترال (ام. ای. سی). عملکرد بیماران آسیب‌دیده نیمکره راست و آسیب‌دیده نیمکره چپ در این خرده‌آزمون‌ها به صورت انفرادی، درون‌گروهی و بین‌گروهی با یکدیگر مقایسه و با استفاده از روش‌های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. یافته‌ها نشان دادند که بین عملکرد دو گروه بیماران آسیب‌دیده نیمکره راست و آسیب‌دیده نیمکره چپ در خرده‌آزمون‌های مهارت‌ ارتباطی کاربردشناختی تفاوت وجود دارد، اگرچه بر مبنای تحلیل‌های آمار استنباطی این تفاوت عملکرد معنی‌دار نبود. نتایج حاکی از آن بودند که آسیب به هر دو نیمکره راست و چپ مغز منجر به بروز اختلال در مهارت‌ کاربردشناختی می‌شود، اما آسیب به نیمکره راست با شدت اختلالات بیشتری همراه است. در رابطه با جایگاه آسیب مغزی و بروز اختلالات کاربرد شناختی نتایج پژوهش این نظر را تأیید می‌نماید که آسیب به لوب گیجگاهی و نواحی پیرامون آن در نیمکره راست مغز می‌تواند منجر به بروز اختلال در مهارت‌ کاربردشناختی شود. نتایج کلی پژوهش حاکی از نقش مهم نیمکره راست در پردازش مهارت کاربردشناختی نسبت به دیگر نواحی مغزی در نیمکره چپ است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

هر روایت یا داستان علاوه بر عناصر اصلی چون زمینه، مضمون، پی رنگ و کشمکش‌ها نیازمند یک عنصر اصلی دیگر به نام شخصیت است. این شخصیت است که به هر یک از این عناصر معنی و جان بخشیده و از روایت، روایت می‌سازد. شخصیت‌پردازی در واقع جان بخشیدن و خلق انسان از عناصر گفتمان داستانیست. آفرینش و پرداخت شخصیت‌ها در قلمرو داستان و هنر، امری ظریف و بدیع است که به آن "شخصیت‌پردازی" اطلاق می‌گردد. این فرآیند، به خلق کاراکترهایی می‌انجامد که برای مخاطب، باورپذیر، گیرا و قابل فهم باشند. شخصیت‌پردازی پلی ارتباطی میان ذهن خواننده یا بیننده و دنیای داستان برقرار می‌کند و او را قادر می‌سازد تا با شخصیت‌ها همذات پنداری کرده، احساساتشان را درک نماید و نسبت به اعمال و انگیزه‌هایشان کنجکاو شود که بر جذب مخاطب می افزاید.پیکره پژوهش مجموعۀ داستان کوتاه محمد آصف سلطان زاده نویسنده افغانستانی است. پژوهش حاضر با تکیه بر میزان توانمندی سلطان‌زاده در راستای استفاده و پرداخت به شخصیت های داستانی و به شیوه‌ی توصیفی-تحلیلی صورت گرفته و کوشش بر این بوده است که به تحلیل استفاده از عنصر شخصیت‌پردازی و همچنین به شیوه تعامل دو حوزه کاربردشناسی و سبک شناسی در سه داستان کوتاه از مجموعه ی "نوروز فقط در کابل باصفاست"و با درنظر گرفتن چارچوب نظری کالپپر (۲۰۱۷) بپردازد. نتایج این پژوهش نشان داد که شخصیت پردازی همواره تابع سه عنصر درجه نظارت روایی ، دیالکتیک خود و دیگری و معانی صریح و ضمنی در کلیت گفتمان داستانی است که نویسنده به خوبی از آن ها بهره برده است.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

تجوید دربرگیرنده قاعده‌های واجی برای قرائت فصیح قرآن کریم و شیوه تلفظ درست حروف آن است که جزء علوم قرآنی به شمار می‌رود. قاعده‌های‌ سنتیِ تجوید، قابلیت توصیف و تحلیل در چارچوب نظریه‌های نوین واجشناختی را دارند. ادغام یکی از فرایندهایی است که در تجوید به آن پرداخته شده است. در چارچوب واج‌شناسی نوین ادغام همان «همگونی کامل» است که منجر به «مشددشدگی» در مرز هجا می‌شود. در این مقاله به دو گونۀ ادغام شامل ادغام «غُنَّه‌دار» و ادغام «بی‌غُنَّه‌« پرداخته شده است. بر اساس اصول تجوید، ادغام «غُنَّه‌دار» یا «با غُنَّه‌«در بافتی رخ می‌دهد که /n/ی پایانۀ هجا با یکی از همخوان‌های رسای /j/، /m/، /w/ و /n/ (معروف به حروف«یمون» (ی-م-و-ن)) که در آغازه هجای بعدی قرار دارند به طور کامل همگون می‌شود که با کشش همراه است. در ادغام «بی‌غُنَّه‌« /n/ی پایانۀ هجا با یکی از همخوان‌های رسا و روان /r/ و /l/ در آغازه هجا به طور کامل همگون می‌شود ولی با کشش همراه نیست. هدف این پژوهش توصیفی- تحلیلی که در چارچوب نظریۀ بهینگی (پرینس و اسمولنسکی، ۲۰۰۴/۱۹۹۳) ارایه شده، پاسخ به این پرسش‌ها‌ است که چه فرایندهای واجی‌ای در این دو گونۀ ادغام رخ می‌دهند و چه محدودیت‌هایی موجب رخداد این فرایندها می‌شوند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در ادغام /n/ با /n/ فرایند کشش، در ادغام /n/ با /m/ فرایند همگونی محل تولید خیشومی وکشش، در ادغام /n/ با  /r/ و /l/ فرایند همگونی در شیوه تولید و در ادغام /n/ با  /j/ و /w/ همه این فرایندها رخ می‌دهند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

این مقاله به بررسی دو نظام گفتمانی کنشی و تنشی در شعر «کتیبۀ» اخوان ثالث می‌پردازد. نظام روایی کنش‌محور گفتمانی شکل گرفته بر اساس نقصان بیرونی با محوریت «کنش» است. نظام تنشی اما از نقصانی عاطفی_درونی نشأت می‌گیرد و با شناخت کنش­گر از هستی رابطۀ تعاملی دارد. «کتیبه» ­به دلیل داشـتن درون­مایۀ  گفتمـان روایـی، حـاوی کنش­ها و تنش­های ارزش­ محـور اسـت که نظام­های مسلط برآن قابلیت بررسی نشانه­معناشناختی را دارند. هدف پژوهش نشان دادن محورهای بنیادین معناسازی این شعر و چگونگی ظاهرشدنِ معنا در لایۀ سطحی گفتمان از میان نشانه­های یگانه می­باشد. بدین منظور پژوهش، به روش توصیفی-تحلیلی، گونه­های نظام گفتمانـی نظیر نظـام کنشـی، تنشـی_عاطفی و فنون پـردازش مفهـوم، پیوند بـا مخاطـب، ارسال پیام در شعر«کتیبه» را مشخص کرده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفته­پرداز با چینش هنرمندانۀ اجزای کلام موفق به تولید معنای ذهنی مدنظر خود _یأس فلسفی و مغلوبِ تقدیر بودن_ و انتقال آن به گفته­خوان گردیده است. سوژه در مواجهه با  «کتیبه» دچار تنیدگی با خود می­گردد و به­دلیل ناتوانی در خروج از این تنیدگی و پی­بردن به راز «کتیبه»، تحت فشارۀ عاطفی بالا تقریبا همۀ کنش­ها را غیرممکن می­بیند. نظام گفتمانی کنشی در ابتدا بارقۀ امیدی تولید کرده، اما در نهایت کنشگر به درِ بسته می­خورد وسرخورده به خانۀ اول بر می­گردد و در واقع فرایند تنشی به نظام گفتمانی کنشی غلبه می­کند. و این دو که در آغاز امید تلاقی آنها می­رفت، در نهایت به دلیل این که کنش­گرانِ پای در زنجیر همچنان دچار نقصان آزادی­اند، به آشتی درونی نمی­رسند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

مسأله­ی تحقیق این است که مترجم تا چه حد کارکرد (نقش) متن مبدأ را در نظام متن مقصد، حفظ و از سبک متن مبدأ در انتقال معنا تبعیت کرده است؟ پژوهش بر اساس نقش­گرایی نظام­مند هلیدی و متیسن و با روش توصیفی-  تحلیلی انجام شد. هدف نگارندگان این بود که در چارچوب فرانقش­ متنی، به بررسی مقایسه­ای ساخت موضوعی در متون شعری از دفتر اول مثنوی مولوی و ترجمه­ی انگلیسی آن از جاوید مجدِّدی بپردازند و به سؤالات زیر پاسخ دهند:
 ۱. بر اساس نظریه­ی نقش­گرای هلیدی، انواع آغازگر در متون این شعر مثنوی مولوی و ترجمه­ی انگلیسی آن کدامند؟ ۲. با توجه به تحلیل مقایسه­ای ساخت موضوعی در متون مبدأ و مقصد، چه تغییراتی در معنای متنی شعر ترجمه، رخ داده و مترجم تا چه حد در انتقال مفاهیم، موفق بوده است؟
مطابق مدل هلیدی، بسامد کاربرد آغازگر­های تجربی و مرکب و نیز فراوانی انواع نشان­دار و بی­نشان آن­ها در بند­های شعر مثنوی و متن ترجمه­ محاسبه شدند. مترجم در ترجمه­ی ۹۰% از بندهای حامل آغازگر بی­نشان، موفق بوده است، ولی در ترجمه­ی ۶/۶۶ % از موارد بندهای حامل آغازگر نشان­دار، با عدم رعایت سبک متن مبدأ در نشان­داری آغازگر، و ترجمه­ی آن­ها به بندهایی بی­نشان، در انتقال معنا و تأکید مورد نظر نویسنده، موفقیت کمتری داشته است. بر اساس دیدگاه «معادل نقش­بنیاد هلیدی در ترجمه»، شباهت در به­کارگیری انواع آغازگر در متن مبدأ و ترجمه، می­تواند نشان دهنده­ی تبعیت مترجم از سبک متن مبدأ در انتقال معنای متنی در مسیر نیل به معادل کارکردی در ترجمه باشد.


 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

   پژوهش حاضر قصد دارد با بهره‌گیری از بستۀ‌ نرم‌افزاری گویش سنجی و نقشه‌نگاری با رویکردی کمّی-رایانشی و کل­ گرایانه به بررسی تحلیل انبوهۀ‌ متغیرهای زبان‌شناختی گونه‌های زبانی رودبارِجنوب در استان کرمان بپردازد. گردآوری داده‌ها به روش میدانی از ۲۲ منطقه در هفت شهرستان جنوبی استان کرمان صورت گرفته است. به منظور جمع ­آوری داده ­ها از پرسشنامه‌ای حاوی ۲۰۸ واژه و ۱۰ جملۀ‌ پایه بر اساس پرسشنامه‌های «طرح ملّی اطلس زبانی ایران» و «فهرست واژگان پایه موریس سوادش» بهره گرفته شده است. روایی پرسشنامۀ‌ مذکور بر اساس آزمون آلفای کرونباخ ۹۸/۰ است. نتایج حاصل از تحلیل انبوهۀ داده ­ها نشان داد که شش خوشۀ گویشی عمده از هم متمایزند و این خوشه ­های گویشی خود به زیرخوشه ­هایی تقسیم می­ شوند. هریک از خوشه‌های گویشی دارای ویژگی‌های آوایی، واجی، صرفی یا نحوی متمایزی هستند که آن را از دیگر خوشه‌ها جدا می‌کند. بر اساس تحلیل آماری داده­ ها خوشۀ گویشی «الف» به دلیل کاربرد پیشوند استمراری /mi-/ و پسوند جمع ساز/hɑ-/ نسبت به سایر خوشه­ ها بیشترین تشابه و خوشۀ گویشی «ب» در مواردی از قبیل کاربرد پسوند مصدر ساز /-eng/ و پسوند استمراری æ/-/ بیشترین تمایز را از نظر صرفی و نحوی با فارسی معیار دارد. خوشه­ های گویشی «ج»، «د»، «هـ» و «و» بر خلاف تمایزی که با فارسی معیار از جمله کاربرد پیشوند استمراری ʔæ-// و پسوند جمع ساز  /-on/دارند، بیشترین تشابه را با یکدیگر دارند و از نظر فرآیندهای آوایی و وجود آواهای خاص گونۀ رودبارِجنوب با گویش «ب» مشابهت دارند.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده


 تجربه انسان به کمک فعّالیّت همراه‌با نیرو انسجام پیدا می‌کند؛ زیرا انسان برای بقا نیاز به برهم‌کنش با محیط خود دارد و همه برهم‌کنش‌های علّی، مستلزم نیرو هستند. نخستین‌بار جانسون (۱۹۸۷) به نقش طرح‌واره نیرو در مفهوم‌سازی رخدادها تأکید کرد .این پژوهش می‌کوشد تا با روش کتابخانه‌ای به این موضوع بپردازد که کدام طرح‌واره‌های نیروی ارائه‌شده در معناشناسی شناختی «مدل جانسون» در آیات انفاق به‌کار رفته است. همچنین بیشترین بسامد طرح‌واره‌های نیرو و کارکرد آن در درک مفهوم انفاق چگونه است. به‌منظور تحلیل داده‌های تحقیق، نخست آموزه اخلاقی در حوزه مفهومی انفاق در قرآن‌کریم، ازطریق طرح‌واره‌های تصوّری نیرو برمبنای مدل جانسون مورد مطالعه قرار گرفته و حدود چهل‌و‌یک آیه در این زمینه استخراج شده است. اهمّیّت موضوع انفاق و وجود طرح‌واره‌های تصوّری نیرو در آن، علّت انتخاب این مفهوم اخلاقی می‌باشد. به‌منظور رسیدن به مقصود، حالات هفتگانه نیرو در حوزه مفهومی انفاق در چهارچوب طرح‌واره‌های تصوّری مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه اینکه طرح‌واره‌های تصوّری نیروی الزام با اختلاف زیاد از بیشترین بسامد برخوردار هستند. در زبان استعاری، فشاری که در کلام وحی در قالب امر‌و‌نهی، تشویق و تأکید وجود دارد، به‌مثابه نیروی الزام است. پس‌از طرح‌واره نیروی الزام، طرح‌واره انسداد با اختلاف بسامد، از بیشترین فراوانی برخوردار است. در قر‌آن‌کریم عواملی مانند: بخل، نِفاق، کفر، کینه و ... به‌عنوان مانع راه انفاق معرفی شده‌اند. ضمن‌اینکه طرح‌واره نیروی «انحراف از مسیر» در مفهوم‌سازی آیات انفاق وجود ندارد؛ زیرا به استناد قرآن‌کریم «انفاق» به کمال و نیکی‌ها هدایت می‌کند و رهروان را به  قرب حق‌تعالی و رحمت الهی، نائل می‌گرداند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

وندافزایی از روشهای ساخت واژه برای تولید معانی متنوع می باشد. زمینه های معنایی بسته به پسوندها و پیشوندها در اشتقاق با ستاک واژه ها طیف متنوعی را ایجاد می نماید. پسوندهای «- ار»، «-گر»، «-گار»، «- ان»، «- نده» در زبان فارسی به عنوان پسوند های تولید کننده صفت و اسم شناخته می شوند. در زبان روسی پسوندهای: -тель, -арь, -чик, -щик... ،  در ردیف پسوندهای اسم ساز قرار می گیرند. از میان آنها دو پسوند«-арь» و«-тель» در زبان روسی برگزیده شده اند تا بریافت معنایی و طرحواره ساخت واژی آنها در هردو زبان بررسی. هدف از نگارش این تحقیق شناسایی پسوندهای کنشگر در زبان روسی و فارسی و بررسی مقابله ای آنها در دریافت معنا و صورت آنها با تکیه بر نظریه نمود معنایی واژگانی (لیبر)۲۰۰۴ و نظریه دستور شناختی است. در این پژوهش به روش تحلیلی -توصیفی در پی پاسخگویی به پرسش های این مقاله که عبارتند از: ابزارهای ساخت واژی و گستره معنایی پسوندهای کنشگر در دو زبان چه میزان همگرایی و واگرایی دارد؟  با توجه به رویکرد دستور زایشی و شناختی تا کجا همپوشانی معنایی امکان باز تولید برخی پیکرها را  در هر دو زبان فراهم می آورد. و درنتیجه این تحقیق: مشخص گردید که پسوندهای مورد بررسی در دو زبان از واحدهای بنیادی یکسان اسم+  پسوند / مصدر + پسوند، بهره می گیرند، اما در بخش معنایی تناظر مورد انتظار تطبیق کامل ندارد.

 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

 هدف رویکرد نشانهمعناشناختی گفتمانی برقراری ارتباط بین لایه­ های معنایی و واحدهای تمایز­دهندۀ بافت زبانی، اجتماعی و گفتمان در سطح کلان است تا با کمک ابزارهای شناختی متن و گفتمان، به معنا دست یابد. این پژوهش، در چارچوب رویکرد نشانه معناشناسی گفتمانی چگونگی تولید، درک و دریافت معنا در بستر نظام ­های گفتمانی را در رمان «بلندی­ های بادگیر» مورد تفسیر و تبیین قرارمی ­دهد. نظام ­های گفتمانی شامل دو دسته می ­شوند یا مبتنی بر کنش­-گفتار و کنش­-حرکت (رفتار) هستند که نظام­ های گفتمانی شناختی را به وجود می ­­آورند و یا مبتنی بر کنش-­حس می ­باشند که به وجود آورنده نظام­های گفتمانی احساسی هستند. در این تحقیق، به بازنمائی کنش­-گفتار، کنش­-حرکت (رفتار) و کنش حس و بازخورد آن­ها در مشارکت­کنندگان درون متن و گفتمان رمان پرداخته شده است. تحلیل گفتمان در متن و بافت موقعیتی رمان با استناد بر رویکرد نشانه-معناشناختی گرماس، ریشه در دیدگاه­های شناختی دارد؛ زیرا کنش­گفتار و کنش­حرکت، زیرساخت و بستری برای انگیزۀ کنش­حس در مخاطب بافت گفتمان پی­ریزی می­کنند. هیتکلیف و کاترین دو شخصیت اصلی رمان هستند که در لایه­های معنائی متنی و بینامتنی، کنش­حس عشق به همراه رفتار و کنش­گفتار انتقام را ترسیم می­کنند. هیتکلیف با طی­کردن مرحله نخست کنش­حس، توانش­های روحی، جسمی و مالی لازم را کسب و کنش را اجرا می­کند. هدف اصلی این مقاله، بررسی و تحلیل شرایط شکل­گیری نظام­های گفتمانی کنش­گفتار، کنش­حرکت (رفتار) و کنش حس از دیدگاه نشانه-معناشناختی گفتمانی، جهت تبیین نظریۀ گفتمانی شناختی و احساسی است تا گفتمان غالب در متن و بافت موقعیتی رمان مشخص گردد. 
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

اقبال روزافزون مراکز آموزشی به آموزش مجازی و کلاس‏های برخط ضرورت توجه به کیفیت این نوع آموزش را به منظور یادگیری عمیق و معنادار با استفاده از روش‏ها و راهبردهای نوین آموزشی هرچه بیشتر نمایان می‏کند. این پژوهش در نظر دارد تاثیر راهبرد k.w.l که یکی از راهبردهای فراشناختی آموزشی است و بر اساس نظریه سازاگرایی به منظور یادگیری معنادار توسط اوگل مطرح گردید را در کلاس برخط آموزش قواعد زبان عربی بررسی نماید تا میزان اثربخشی آن را در یادگیری بر خط معنادار قواعد عربی بسنجد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش‏آزمون و پس‏آزمون و دو گروه کنترل و آزمایش انتخاب شد که به صورت مجازی آموزش دیدند. جامعه آماری شامل ۳۴ نفر از دانشجویان نیم­سال اول کارشناسی دانشگاه دولتی خوارزمی (۱۴۰۰ش) بود. تجزیه ‌و تحلیل داده‌ها باSPSS  انجام ‏شد. آزمون‏ها به صورت شفاهی و تصویری وتک تک با پلتفرم گوگل میت و بیگ بلوباتن انجام شد. جهت تعیین وجود یا عدم وجود تأثیر بین متغیرها و برآورد و تعمیم نتایج به‌دست‌آمده از حجم نمونه به جامعه آماری از آزمون تحلیل کوواریانس ترکیبی با اندازه‌های مکرر(GLMRM) برای بررسی و ارزیابی داده‌های پژوهش استفاده شد. با توجه به نتایج، میانگین نمرات پیش‌آزمون متغیر‌ قواعد عربی در گرو‌ه‏های کنترل و آزمایش به ترتیب برابر با ۲,۴۰ و ۲.۰۴ می‌باشد که این میانگین‌ها در پس‌آزمون این گروه‌ها به ترتیب برابر با ۲.۵۵ و ۳.۰۱ گزارش شده‌اند و دارای تفاوت قابل توجهی در پیش‌آزمون و پس‌آزمون بوده و شاهد افزایش چشمگیر میانگین متغیر ‌قواعد عربی در پس‌آزمون گروه آزمایش می‌باشیم.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

رمان‌های تاریخی شاهین‌طلایی (۱۳۳۶) و شراره‌های شهر اترار (۱۳۷۰) روایت‌گر زندگی جلال‌الدین خوارزمشاه‏اند. برخلاف متون تاریخی کهن که فرایند کنشی ساده و قابل پیش‌بینی توسط کنش‌گر مرکزی قهرمان در آن‏ها رخ می‌دهد، در این آثار با خلق شخصیت‌های کنش‌یار و ضد‌کنش‌گر، کنش‌ها از جریان اصلی خود منحرف شده‌، به آسیب‌های کنشیِ انحراف، جایگزینی، خطای کنشی و ... بدل شده‏اند. هدف این پژوهش بررسی چگونگی انحراف کنش‌ها درون روایت و آسیب‌هایی مانند خطای کنشی (ضدکنش)، تغییر کنشی یا حتی فروپاشی کنشی است. بدین منظور از نظریۀ نظام گفتمانی کنشی گرمس برای بررسی روایت‌های کنشی مرتبط با شخصیت جلال‌الدین در دو رمان تاریخی شاهین‌طلایی و شراره‌های شهر اترار استفاده شده‏است. در رمان شاهین‌‌طلایی انحراف کنشی به‌صورت دگرگونی کنش و نابودی کنش توسط کنش‌یارها دیده‌می‌شود؛ جایی‏که برای رسیدن جلال‌الدین به ابژۀ ارزشی و حفظ جان او تلاش شده‏است. در این رمان با توجه به ابژۀ ارزشی «معشوق» و «وطن» جلال‌الدین پادشاهی «عاشق‌پیشه» و «وطن‌‌دوست» ترسیم می‌شود. در شراره‌های شهر اترار انحراف کنشی به‌صورت دگرگونی کنش و جایگزینی کنش است. بیشتر شخصیت‌های داستان و خود جلال‌الدین نقش ضدکنش‌گر را دارند و برای دوری جلال‌الدین از ابژۀ ارزشی و نابودی او تلاش می‌کنند. در این رمان ابژۀ ارزشی «خوشگذرانی» باعث فراموشی ابژۀ ارزشی «وطن» شده و جلال‌الدین پادشاهی «هوسران» به تصویر کشیده شده‏است. فهم دقیق تاریخ ایران در دورۀ مغول و پس از آن، و نیز شناخت سوگیریهای نویسندگان آثار ادبی و تاریخ در گرو شناخت جریان‏های فکری مورخان آن است. دستاوردهای این پژوهش پژوهشگران ادبی و تاریخی را در این مسیر مدد می‏رساند.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده


هدف از این پژوهش تعیین میانگین قدرت درکی حواس پنج­گانه در زبان فارسی بر اساس سلسله ­مرتبۀ میانگین قدرت درکی حواس لینوت و کانل(۲۰۰۹) است. برای رسیدن به این هدف از (۱۰۰) صفت حسی پرکاربرد فارسی و (۲۵) آزمودنی بومی فارسی­ زبان استفاده شد تا بر اساس لیکرت پنج­ گزینه ­ای میزان درک حسی خود را از هر صفت بیان کنند. همچنین از (۲۰) آزمودنی دیگر خواسته شد برای صفات داده­شده اسم انتخاب کنند. این آزمون­ها برای پاسخ به این سوالات انجام شد: چند درصد از صفات منحصراً به یکی از حواس پنج­گانه نسبت داده شده­اند، امتیاز کلی هر حس از لیکرت پنج­امتیازی چند بوده است، و در نهایت میانگین قدرت درکی کدام حس بالاتر بوده است. همچنین آیا طبق نظر لینوت و کانل (۲۰۰۹) میزان هم­نشینی اسامی و صفات هم­حوزه بیش از  اسامی و صفات غیرهم­ حوزه است. نتایج پژوهش نشان داد که میانگین قدرت درکی حواس در داده­ های فارسی تنها در جایگاه حس شنوایی با یافته­ های لینوت وکانل (۲۰۰۹) تفاوت دارد. همچنین منطبق بر یافته­ های ایشان، حس بینایی بیش­ترین و حس بویایی کم­ترین میانگین قدرت درکی را در میان حواس داراست. از نظر هم­نشینی اسامی و صفات نیز مشخص شد در سه حس بینایی، چشایی و شنوایی هم­نشینی­های هم­حوزه بیش از غیرهم­حوزه است؛ در حالی­که در مورد دو حس لامسه و بویایی این نظر صادق نیست، اما با توجه به تعداد بسیار کم هم­نشینی­های حس بویایی (دو مورد) و امکان نادیده گرفنن ان، بطور کلی می­توان نظر لینوت وکانل را تأییدکرد.
 
[۱] Lynott & Connell

 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در نشانه معناشناسی  گفتمانی که کارکردی فرآیندی دارد، بر خلاف نشانه‌شناسی ساخت‌گرا که درآن معنای پیش‌ساخته و غیر سیّال مورد توجّه است، معنا مولود تنشی پویایی‌زا و ایستایی‌زدا میان  سطوح زبانی صورت و محتوا است؛ سیّالیت و تکثر معنا در این نگرش  مرهون تعامل تطبیقی احساس، ادراک و شناخت  نشانه معناها است. گفتمان مسلّط بر دو شعر «إلی.. غسّان کنفانی» الفیتوری و «مرگ نازلی» شاملو، متّکی بر ارتباط گستره‌ای و فشاره‌ای است؛ از آن‌جا که این گفتمان در بستر هم‌خوابگی کارکرد حسّی- ادراکی و زیبایی‌شناختی زاده می‌شود، وارث ویژگی‌های تنشی- عاطفی است. هدف این  پژوهش، واکاوی این کارکردها و توضیح ویژگی‌های نشانه - معناشناختی مسلّط بر آن‌ها جهت توضیح شرایط تولید معنااست. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و به شیوۀ تطبیقی، کیفیّت تبانی نشانه معناها را در تولید معنا مورد بررسی قرار داده و نشان دهد که چگونه شَوِشگران این دو شعر، به واسطۀ عملکرد خاصّ خویش، در گسست از منِ محدود شخصی و پیوست به منِ جمعی و استعلایی قرار گرفته‌اند و با ساز و کاری که گفته‌پرداز اتّخاذ کرده است، من شخصی و خصوصی شَوِشگر در برّش از خویشتن خویش و در پیوست با من استعلایی قرار گرفته است؛ امری که با فرا بردن دامنۀ حضور قهرمانان اساطیری از زمان و مکان محدود و تاریخی، باعث تثبیت و گستردگی «حضور» و «تاثیر دامنه‌دار و قاطع» آنان در جهان متن شده است؛ همچنان که ابژه با ارجاع به منظومه‌ای نشانه‌شناسانه، منشوروارگی و چند صدایی متن را تضمین کرده است.


دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

در زبان فارسی که ترتیب کلمات آن از نوع SOV است، متمم پرسشی، یا مفعول حرف اضافه ای معمولاً پس از مفعول درجایگاه  کانونی  قرار میگیرند. با این حال، امکان جابجایی این عبارت به مکانهای دیگر در داخل جمله وجود دارد. هدف این مطالعه، بررسی پردازش جابجایی متمم پرسشی  در زبان فارسی با استفاده از پتانسیلهای مرتبط با رویدادها     (ERPs) بر اساس مدل پردازش نحوی فریدریچی می باشد. این مطالعه بر روی بخش مرکزی-آهیانه ای  مغز) مولفه N۴۰۰ و (P۶۰۰ تمرکز دارد، که طبق مدل مطرح شده توسط  فریدریچی در پردازش  زبان (۱۹۹۵)،به  بررسی ساختار وابستگی پرکننده-خلا وبررسی  نمود ذهنی در این عبارات  می پردازد چهار جایگاه  مختلف متمم پرسشی در زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است و ۵۰ جمله برای هر وضعیت ساخته شده است.نتایج نشان میدهد که جابجایی متمم پرسشی  باعث پاسخ مغزی متفاوت می گردد بدین صورت که  افزایش دامنه N۴۰۰در ناحیه مرکزی- آهیانه ای در جایگاه متمم پرسشی پس از فاعل و P۶۰۰ در جایگاه اولیه یا کانونی متمم پرسشی دیده شد . از این یافته ها میتوان نتیجه گرفت که جابجایی متمم پرسشی در زبان فارسی  بر اساس مدل مطرح شده توسط فریدریچی پایه نوروفیزیولوژیکی و می تواند بازنمودی از ساختار وابستگی پرکننده-خلا در نمود ذهنی باشد  .

 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

ارتباط میان واژگان و مفاهیم آن­ها در علم "معناشناسی" بررسی می­شود. "معناشناسی آماری" زیرشاخه "معناشناسی محاسباتی" و در حقیقت، زیر شاخه­ای از "زبان­شناسی محاسباتی" و "پردازش زبان طبیعی" است. تعیین واژگان و مفاهیم کلیدی یک متن به روش سنتی، نیازمند صرف زمان و همچنین دانش تخصصی راجع به موضوع متن است. استخراج زنجیره­های واژگانی، یکی از جدیدترین شاخه­های معناشناسی آماری است که بر اساس روابط معنایی میان واژگان، مضامین اصلی متن را در اختیار ما قرار می­دهد. در جستار حاضر برآنیم تا زنجیره­های واژگانی دو خطبه ۱۱۱ و ۲۲۱ نهج البلاغه را بر اساس نظریه "بارزیلی" و "الهداد" تعیین کرده و با بهره­گیری از روش توصیفی-تحلیلی و آماری، مضامین اصلی آن­ها را استخراج نماییم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که خطبه ۱۱۱ دارای ۷۸ و خطبه ۲۲۱ نیز دارای ۸۷ زنجیره واژگانی بوده که از میان آن­ها، رابطه معنایی تضاد (۵۰%) -در خطبه ۱۱۱- و رابطه معنایی تضاد (۳۸%) و ترادف (۳۴%) -در خطبه ۲۲۱- از بیشترین فراوانی برخوردار هستند. در خطبه ۱۱۱، زنجیره شماره ۵۳ که واژگان تشکیل دهنده آن، بر ترک دنیا و برگزیدن آخرت دلالت دارند و در خطبه ۲۲۱، زنجیره­های شماره ۳۱، ۶۲ و ۸ که واژگان آن­ها، به ترتیب، بر سکوت و خاموشی پس از زبان­آوری، ضرورت بهره­گیری از عقل و خرد، ترس و وحشت از روز قیامت دلالت دارند، قوی­ترین زنجیره­ها هستند. همچنین نتایج نشان می­دهند که موضوع خطبه ۲۲۱ "اخلاقی، اعتقادی، علمی، عقلی" است اما مضامین اصلی خطبه ۱۱۱، با موضوع "اخلاقی"  که "دشتی" برای آن ذکر کرده است، مطابق می­باشد.
 

دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه الگوهای ناکارآمد ذهنی هستند که از بدو تولد، در پی برآورده نشدن نیازهای انسان‌ در او شکل می‌گیرند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه حوزه چهارم و سبک‌های مقابله‌ای آن‌ها با کنش گفتاری درخواست مستقیم و غیرمستقیم است. در این پژوهش، طرح‌واره‌های حوزه چهارم که در پی عدم آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم شکل گرفته‌اند، بررسی می‌شوند. هر فرد به سه شیوه تسلیم، جبران افراطی و اجتناب به مقابله با طرح‌واره‌های خود می‌پردازد که در پژوهش حاضر دو مورد نخست مورد بررسی قرار می‌گیرند. در راستای این پژوهش، پرسش‌نامه محقق‌ساخته شیوه درخواست و دو پرسش‌نامه فرزندپروری و جبران افراطی یانگ (۲۰۰۳) به صورت برخط توزیع شد. از میانِ پاسخ‌برگ‌ها ۱۶۹ نمونه زن و ۷۳ نمونه مردِ متولد ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۵ و دارای مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد که تا هجده‌سالگی با هر دو والد خود زندگی کرده‌اند، بررسی شدند. ابتدا پرسش‌نامه شیوه بیان درخواست به صورت کیفی طبق نظریه براون و لوینسون (۱۹۸۷) بررسی شد و سپس داده‌های پژوهش با استفاده از آمار استنباطی تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که سبک جبران افراطی طرح‌واره‌های حوزه چهار با درخواست مستقیم و سبک تسلیم آن با درخواست غیرمستقیم رابطه مستقیم دارند. با این حساب، می‌توان روش درخواست مستقیم و غیرمستقیم را رفتارهای مقابله‌ای طرح‌واره‌های حوزه چهارم دانست؛ به این صورت که درخواست غیرمستقیم رفتاری از سر تسلیم و درخواست مستقیم رفتاری از سر جبران است. همچنین جنسیت افراد بر شیوه‌ بیان درخواست به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تأثیری ندارد.



دوره ۰، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده

پسوند «ی» اشتقاقی در دوره‌های مختلف زبان فارسی برای ایجاد معانی متفاوتی به کار رفته است. پژوهش حاضر می‌کوشد با بهره‌گیری از آرای پلاگ(۲۰۰۳) در رابطه با طبقه‌بندی وندها، به‌صورت درزمانی به بررسی پسوند اشتقاقی «ی» در زبان فارسی بپردازد. جمع‌آوری داده‌ها به روش کتابخانه‌ای و تحلیل یافته‌ها به روش توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته است. برای نمونه‌گیری، قرن‌های ۵، ۸، ۱۱ و دوره معاصر به صورت تصادفی انتخاب گردیده و سه اثر از هر دوره برگزیده شد. سپس، بسامد استفاده از «ی» اشتقاقی برای بیان کاربردها و معانی مختلف در این دوره‌ها‌ بررسی شد. یافته‌ها حاکی از آن است که در قرن‌های پنجم و هشتم زایایی «ی» اسم‌ساز بیشتر از «ی» صفت‌ساز بوده و در قرن ۱۱ و دوره معاصر زایایی «ی» صفت‌ساز بیشتر از «ی» اسم‌ساز بوده است. همچنین زایایی وند اشتقاقی «ی» برای ساخت قید نیز در تمام دوره‌ها کمتر از «ی» صفت‌ساز و اسم‌ساز بوده است. در بررسی معانی مختلف صفت‌ساز این پسوند نیز بیشترین بسامد در قرن‌های پنجم، هشتم و دوره معاصر مربوط به صفت "مکانی" و در قرن یازدهم مربوط به صفت "منسوب به چیز" بوده است. در میان معانی مختلف «ی» اسم‌ساز نیز در قرن پنجم اسم "نشانگر حالت" و در قرن‌های هشتم، یازدهم و دوره معاصر اسم "خالص" دارای بیشترین بسامد بوده‌اند. بیشترین بسامد در بین معانی مختلف «ی» قیدساز نیز در قرن پنجم به قید "حالت"، در قرن‌های هشتم و یازدهم به "مقیاس، مقدار و اندازه" و در دوره معاصر به "مکان" مربوط بوده است. علل احتمالی تفاوت در زایایی نیز تبیین گردید.


صفحه ۱ از ۵۷    
اولین
قبلی
۱
...